Abstract:
نقد ادبی عرب تا قبل از رنسانس عربی را نقد کلاسیک می نامیم چون هنوز در فضای مبانی سنتی نقد از جمله نقد ذوقی، نقد لغوی، نقد اخلاقی ، نقد روان شناختی نفس می کشد.نقد از عصر جاهلی تا پایان قرن سوم در چنین فضایی سر می کرد . اما در قرن چهارم با ورود فلسفه یونان صبغه فلسفی می گیرد. مشارکت فرقههای اسلامی در حوزههای ادبی و نقدی و تأثیر جریانهای کلامی در تحوّل مسایل فکری و دینی ، همگی در رشد و بالندگی ادبیّات به ویژه نقد تأثیرگذار بودهاند. از این دوره است که اندیشههای فلسفی یونانی به ویژه دو کتاب «الخطابة» و «الشعر» ارسطو بیشترین تأثیر را در شکلگیری رویکرد فلسفی در نقد ادبی، میگذارند.و نقد در این دوره تحت تاثیر دو اثر، فلسفی می شود.پس از این مرحله است که جهان عرب با دو بوطیقا مواجه می شود . بوطیقای ارسطویی و بوطیقای عربی . نقد ادبی با توجه به این دو گونه بوطیقایی متاثر از فلسفه ارسطویی فلسفی می شود ولی همچنان در مبانی نقد سنتی است. این مقاله با این فرضیه که نقد عربی از بوطیقای ارسطویی متاثر است این پرسش را مطرح می کند که آیا این تاثیر در مبانی نقد ناقدان تاثیر گذار بوده است یا موجب و موجد رویکرد ثابت شده است؟ نتیجه این بررسی آن است که تا قرنها این تاثیر موجب شکل گیری رویکرد عموم ناقدان عرب تا ظهور رنسانس عربی
Arab literary critique is called classic critique before Arabic renaissance because it is still based on traditional critique including Zoufi critique, moralcritique and psychological critique. The critique of the pre-Islamic era lasted in such an atmosphere until the end of the third century, but it is changed to philosophical critique in the fourth century by introducing Greece philosophy. This critique becomes philosophical under Aristotle’s two works which are “The speech” and “the book of poetry”. It is after this stage that the Arab world is confronted with two poetry techniques that are Aristotle poetry technique and Arabic poetry technique. According to these two poetry techniques, literary critique becomes philosophical because of Aristotle philosophy, but it is based on traditional criticism. Based on the hypothesis that Arabic critique is influenced by Aristotle poetry technique, this article poses the question of whether this influence has been influential in the fundamentals of critics’ criticism or has given rise to a proven approach. The result of this study is that this influence has shaped Arab critics’ general approach for centuries until the advent of the Arab Renaissance. The result of this study is that this influence has shaped Arab critics’ general approach for centuries until the advent of the Arab Renaissance.
Machine summary:
از ايـن دوره اسـت کـه انديشـه هاي فلسـفي يونـاني بـه ويـژه دو کتـاب «الخطابة » و «الشعر» ارسطو بيش ترين تأثير را در شکل گيري رويکرد فلسفي در نقد ادبي ، ميگذارنـد.
٣. فرهنگ و ادبيات ايراني گفتيم که مهم ترين کتاب ترجمه شده از فارسي پهلـوي بـه عربـي ، کليلـه و دمنـه توسط ابن مقفع بوده است که تأثير مهمي بر ادبيات عربي داشته است و مي تـوان «آن را عامل مهمي در شکل گيري روش نويني در به نظم کشيدن ادبيات تعليمي دانست » (العاکوب ، ١٣٧٤، ص ٢٦٩).
حاصل و دستاورد نهضت ترجمه و بيت الحکمه آن است که انديشه هاي فلسفي به جهان اسلام راه مييابند و اين به نوبۀ خود بر همه حوزه هاي فرهنگ و به ويژه ادبيات و بـه طـور خـاص تر بـر شـعر و نقـد ادبـي تـأثير گذاشـت .
در اين ميان ترجمه آثـار فلسـفي يونـان از آن حيث اهميت دارد که موجب شد براي نخستين بار انديشـه هاي نظـري وارد حـوزٔە انديشۀ عربي گردد که آثار آن را مي توان در مباحث انديشگاني معتزله ، شيعه در حـوزٔە کلام و در حوزٔە بلاغت تأثير بر نظريۀ نظم و در حوزٔە نحو، تأثير مفهوم عامـل در نحـو عربي و نظريۀ شعر در بوطيقـاي کلاسـيک اسـلامي و بـالاخره در مبـاني نقـد ادبـي ، ملاحظه کرد.
از اين دوره است که انديشه هاي فلسفي يوناني به ويژه دو کتاب «الخطابـة » و «الشـعر» ارسـطو بيش تـرين تأثير را در شکل گيري رويکرد فلسفي در نقد ادبي ، ميگذارند.