Abstract:
هفتپیکر از آثار برجستهی ادبی با بیانی رمزی است که بسیاری از ظرفیتهای زبانی آن ناشناخته است. ازآنجاکه محتوای یک اثر ائتلافی از معانی واژهها است و نمود واژگانی سبک در اثر بهمراتب بیشتر از لایههای دیگر است، واکاوی لایهی واژگانی در کشف ظرفیتهای زبانی و پیوند هنری زبان و معنا کارآمدتر است. در این پژوهش با بررسی لایهی واژگانی بهویژه هنرِ واژهگزینی، نقش این سازهی زبانی در بازنماییِ روایت ثانوی در داستان «گنبد سیاه» مشخص میشود. سراینده بهمنظور اثربخشی و درک عمیقترِ خواننده از پیام متن، داستان آدم (ع) را بهموازات داستان گنبد سیاه در سطح زیرین روایت میکند. گزینش واژهها متناسب با ارزش آنها در بافت متنی و نقششان در پیوند با فرامتن است؛ ازاینرو واژههایی که در بازنمایی روایت ژرفساختی ایفای نقش میکنند، رمزگانی نمادین هستند که ازنظر محتوایی، قابلیت دریافتهای چندگانه به متن میبخشند و از دیدگاه ساختاری، عامل انسجام در روایت ژرفساخت و تداعی رخدادهای آن هستند. بسامد و تکرار واژگان به متن قابلیت ارجاع به روایت ثانوی را میدهد. استفاده از شگردهایی مانند نقش منادایی، صفت جانشین اسم و آوردن ضمیر شخصی قبل از واژهها، شیوههایی مناسب برای برجستهسازی رمزگان است.
“Haft-Peykar” is one of the most prominent literary works with symbolic expressions that many of its linguistic capacities remain unknown. Since the content of a coalition work indicates the meanings of words and their applications, and also the lexical manifestation of style is rather more in the work than other layers, the analysis of the lexical layer is more effective in discovering the linguistic capacities and artistic connection of language and meaning. It is tried in this study to determine the role of this linguistic structure in creating and representing the secondary narrative by examining the lexical layer, especially the art of selecting words in the Black Dome. In order for the words to be effective and for the reader to understand the text more deeply, the poet narrates a story parallel to the story of the Black Dome at the lower level. The choice of terminology in “Nezami’s” words is appropriate with their value in the textual and hypertext context. Hence, the words that play a role in representing the deep narrative are symbolic codes that provide multiple understanding potentials in the content, and from a structural point of view, they are loops for constructing the continuity in the deep narrative that is constructed and associated with the events of the story in such a way that their omission destructs the perception of the secondary narrative. Paying attention to the frequency and homogeneity take the words out of monotony. On the other hand, presenting the story codes in a polysemous way, calligraphy, adjective substituting the noun, and bringing a personal pronoun before them, are suitable ways to highlight the codes.
Machine summary:
روابط بينامتني داستان گنبد سياه با قرآن بر پايه ي تحليل لايه ي واژگاني غلامحسين مددي چلچه ابراهيم استاجي اعظم استاجي علي تسنيمي چکيده هفت پيکر از آثار برجسته ي ادبي با بياني رمزي است که بسياري از ظرفيت هاي زباني آن ناشناخته است .
در اين جستار نگارندگان کوشيده اند با بررسي سطح واژگاني زبان در داستان گنبد سياه ، نقش گزينش واژه و نحوه ي کاربرد آن را در ايجاد تنش هاي ژرف ساختي و دلالت هاي ضمني که منجر به خلق روايتي ثانوي از داستان آدم (ع ) شده است ، آشکار کنند.
پيشينه ي تحقيق هفت پيکر از زوايايي مختلفي بررسي شده است ؛ اما پژوهشي ديده نشد که به بررسي ظرفيت هايي معنايي سطح واژگان در گنبد سياه و نقش آن در کشف روايت هاي ثانوي اشاره کند.
هفت پيکر از آثار ادبي است که سراينده داستان خلقت آدم و رانده شدن او را از بهشت به شيوه اي نو در قالب روايتي ثانوي، در ژرف ساخت داستان گنبد سياه بيان ميکند.
در داستان سياه پوشان نيز پادشاه پس از رانده شدن از بهشت زيبارويان ، آشکارا از فريبي که در حق او شده است ، اين گونه سخن ميگويد: چون فريــب زبان او ديـــدم گوش کـردم وليک نشنيــدم (نظامي،١٣٨٠: ١٧٦) از ابزارهايي که شيطان براي گمراهي انسان به کار ميبرد، وعده هاي دروغين است (نسا/ ٩).
در داستان سياه پوشان گزينش واژه هايي مانند «نادان و ديوانه » براي پادشاه ، شخصيت او را به شخصيت آدم (ع ) در روايت ثانوي نزديک ميکند.