Abstract:
حس ملالت را میتوان ویژگی فراگیر جوامع مدرن و ریشهی بسیاری از تحولات مثبت یا منفی در انسان دانست. هدف ما این است که بر اساس مبانی حکمت متعالیه، حس ملالت را تحلیل نماییم. ملالت چیست؟ چرا ایجاد میشود؟ و در مواجه با آنچه باید کرد؟ روش کار این بود که ابتدا ملالت و علت ایجاد آن را بر اساس این مبانی توصیف و تحلیل نماییم و سپس بر اساس همان مبانی، اخلاق مواجه با آن را بیان نماییم. نتیجه تحقیق این است که اگر عمل ارادی را دارای سه رکن مهم یعنی تصور مقصود، تصدیق به فایده آن و شوق و اراده برای رسیدن به آن بدانیم، آنگاه ضعف یا عدم شوق و اراده را میتوان تعریف ملالت دانست. عدم تصور صحیح مقصود و عدم تصدیق به فایده آن را میتوان دو دلیل برای ایجاد ملالت دانست. اولی میتواند ناشی از دید محدود ما در مرتبه حسی و خیالیِ هستی باشد و دومی میتواند ناشی از عدم تطبیق آن مقصود با مراتب عمیقترِ نفس ما باشد. رنج ناشی از ملالت، در ابتدا، موجب رویگردانی انسان از یک ظهور به ظهوری دیگر در یکمرتبه و سرگردانی و پوچی میشود؛ اما با داشتن دید تشکیکی به هستی و انسان میتواند موجب رویگرادنی از مرتبه پایینتر وجود و سایههای ماهوی و همسطح آن و ایجاد حرکت اشتدادی انسان به سوی مرتبه بالاتر شود.بنابراین باید ملالت را نشانه عدم رسیدن به مقصود یعنی جامعیت بین وحدت و کثرت دانست و در پی رفع آن بر آمد.
Boredom can be seen as a pervasive feature of modern societies and the root of many positive or negative developments in humans. Our goal is to analyze the sense of boredom based on the principles of Transcendent theosophy . The result of the research is that if we consider free action to have three important pillars, i.e. conceptualizing the aim, assenting its benefit, and appetite and will to achieve it, then weakness or lack of appetite and will can be considered as the definition of boredom and the lack of correct conception of the action or lack of assenting its benefit can be considered as a reason for boredom.Failure to correctly imagine the purpose and failure to acknowledge its usefulness can be seen as two reasons for creating boredom. The first one can be caused by our limited vision in the sensory and imaginary level of existence, and the second one can be caused by the lack of compatibility of that purpose with the deeper levels of our ego.The suffering caused by boredom, in the beginning, causes a person to turn from one epiphany to another at once and wander and become empty; But having a graded view of existence and man can cause turning away from the lower level of existence and its essential shadows and the level of it, and creating a intensifying movement of man towards a higher level.
Machine summary:
نتيجه تحقيق اين است کـه اگر عمل ارادي را داراي سه رکن مهم يعني تصور مقصود، تصـديق بـه فايـده آن و شـوق و اراده براي رسيدن به آن بدانيم ، آنگاه ضعف يا عدم شوق و اراده را مي توان تعريف ملالت دانست .
مقاله علمي پژوهشي (تاريخ دريافت : ١٤٠٢/٠١/١٨؛ تاريخ پذيرش ١٤٠٢/٠٣/٢٨) بيان مسئله هرچه هست از دل برون کن جز تمناي ملال اين غبار از چهره ي آيينه رفتن رسم نيست (عبدالرزاق لاهيجي ) ملالت ١، حسي است که در پي تکـرار امـري بـراي انسـان حاصـل ميشـود و حالـت بيانگيزگي و نارضايتي ايجاد ميکند (گيويتز، ۱۹۶۶)٢؛ يعني فرد در موقعيتي مهيج ، بـه ميزان کافي به شوق نيايد (ميکولاس و وودانويچ ، ۱۹۹۳)٣.
ملالتي که براي فرد ايجاد ميشـود، بـه دليل اين نيست که فرد کاري ندارد که انجام دهد، بلکه به دليل ايـن اسـت کـه هـيچ کاري را داراي ارزش نمييابد تا به سراغش رود؛ بنابراين هرچـه فـرد کـار بيشـتري براي انجام دادن داشته باشد ملول تر ميشود، زيرا کارهاي بيشتري در اطرافش هسـت که در نظرش بيارزش اند (پسوآ، ۲۰۰۲: ۴۴۵).
انسان همواره به دنبال چيزي اسـت که دارا نمي باشد و به محض دارا شدن آن ، اندک اندک ملال و دل زدگي نسبت بـه آن پيدا مي کند (خوارزمي، ۱۳۷۹: ۶۲۴) و دليل اين امر بي نهايت بودن نفس انسان است ؛ يعني چنين نيست که هرگاه انسان چيزي بدست آورد، به زودي از آن ملول شود بلکه اگر چيزي ناهمخوان بـا روح بينهـايتش را بدسـت آورد چنـين ميشـود (مطهـري، .