Abstract:
تمام تلاشهایی که تا کنون برای پایان دادن به بحران لیبی صورت پذیرفته است ناکام ماندهاند و این کشور همچنان صحنه منازعه میان جنگسالاران است. این مقاله با هدف تبیین فرآیند منازعه در لیبی و ترسیم چشماندازهای گذار به صلح بر مبنای تحلیل روندهای موجود نگاشته شده است. بحث اصلی این است که بافت قبیلهای جامعه لیبی، سیاستهای حکومت پیشین در مدیریت قبایل بر اساس حفظ و تعمیق اختلافات میان آنها همزمان با ایجاد ائتلافی از قبایل وابسته به رأس نظام سیاسی (معمر قذافی) در کنار منافع دولتهای خارجی عوامل اصلی ادامه یافتن منازعه در این کشور هستند. هرچند کاهش شدت رقابت قدرتهای منطقهای و حرکت تدریجی دولتهای اروپایی درگیر در نزاع به سمت ابتکارهای جمعی بخشی از موانع پیشروی مصالحه پایدار در لبیبی را کمرنگ میکند اما ضعف نهادهای ملی و ادامه هویتیابی جمعی بر محوریت وابستگیهای قبیلهای نشان از آن دارد که بحران همچنان به قوت خود باقی خواهد بود و چشماندازهای گذار به صلح در آینده نزدیک ضعیف است.
All the efforts made to put an end to the Libyan crisis have failed and the country is still a scene for conflict among the warlords. This paper is written with the aim to explain the process of conflict in Libya and to depict the outlooks of transition to peace based on the existing trends. The main argument is that the tribal structure of the Libyan society, the policies of the previous government of Muammar Gaddafi in managing the tribes through a divide and rule mechanism together with building a coalition of the tribes loyal to the head of the state as well as the interests of the foreign countries involved in the conflict are the main reasons for continuation of the conflict in Libya. Although diminishing of the rivalries between the regional powers and the European countries readiness to accept collective initiates have weakened some of the barriers to transition to peace, the shattered national institutions and continuation of popular identification based on tribal loyalties point towards continuation of the crisis and demonstrate that the outlooks for peace in the near future are all but gloomy.
Machine summary:
بحث اصلي اين است که بافت قبيله اي جامعه ليبي، سياست هاي حکومت پيشين در مديريت قبايل بر اساس حفظ و تعميق اختلافات ميان آن ها همزمان با ايجاد ائتلافي از قبايل وابسته به رأس نظام سياسي (معمر قذافي) در کنار منافع دولت هاي خارجي عوامل اصلي ادامه يافتن منازعه در اين کشور هستند.
هرچند کاهش شدت رقابت قدرت هاي منطقه اي و حرکت تدريجي دولت هاي اروپايي درگير در نزاع به سمت ابتکارهاي جمعي بخشي از موانع پيش روي مصالحه پايدار در لبيبي را کمرنگ ميکند اما ضعف نهادهاي ملي و ادامه هويت يابي جمعي بر محوريت وابستگيهاي قبيله اي نشان از آن دارد که بحران همچنان به قوت خود باقي خواهد بود و چشم اندازهاي گذار به صلح در آينده نزديک ضعيف است .
اين تشتت داخلي را دخالت هاي خارجي تشديد ميکند و در نتيجه اين کشور به صحنه رقابت ميان قدرت هاي منطقه اي و بين المللي نيز تبديل شده است به گونه اي که هر کدام از دو جبهه شرقي و غربي مورد پشتيباني بازيگراني قرار دارند که هر کدام منافع خاص خود را دنبال ميکنند.
مهم ترين ابتکار براي پايان دادن به اين منازعه ميان شرق و غرب در سال ٢٠٢١ يعني ده سال بعد از سقوط قذافي در قالب فرايند برلين مطرح شد و در نتيجه آن حکومت وفاق ملي با مجلس نمايندگان و ارتش ملي ليبي به نوعي مصالحه رسيدند (٢٠٢١ ,German Federal Foreign Office)؛ نتيجه آن تشکيل حکومت وحدت ملي ٤به رياست عبدالحميد الدبيبه بود.