Abstract:
هدف از پژوهش حاضر، تعیین اثربخشی باور/جهت انگیزشی و خلاقیت شناختی/شخصیتی بر ارتقاء پیشرفت تحصیلی دانشآموزان بود. روش پژوهشی، نیمهآزمایشی با پیشآزمون-پسآزمون با یک گروه گواه (بدون دوره پیگیری) بود؛ که جامعه آماری آن کلیه دانشآموزان دختر و پسر پایه یازدهم دبیرستانهای شهرتهران در سال تحصیلی98-97 بودند؛ که از میان آنها نمونهای به حجم 30 نفر به روش نمونهگیری تصادفی (15 نفر گروه آزمایش و 15 نفر گروه گواه) انتخاب و به پرسشنامههای باور انگیزشی پینتریچ و دیگروت (1990)، جهتگیریانگیزشی والرند (1992)، خلاقیت شناختی تورنس (فرم ب، 1993) و خلاقیت شخصیتی عابدی (1372) در دو مرحله پاسخ دادند. برای تجزیه و تحلیل دادهها از تحلیل کواریانس چندمتغیری استفاده شد. نتایج حاصل از تحلیل کواریانس نشان داد متغیرهای باور و جهت انگیزشی و خلاقیت شخصیتی در سطح (0/05> P)، خلاقیت شناختی و معدل در سطح (0/01> P) در بین گروه گواه و آزمایش دارای تفاوت معنادار است. نتایج حاکی از آن است که مداخلات آموزشی باعث ارتقاء پیشرفتتحصیلی شده است در نتیجه مدارس با بکارگیری برنامههای مداخلات آموزشی میتوانند به ارتقاء پیشرفتتحصیلی دست یابند.
The purpose of the study determine how this effectiveness of belief /motivational orientation and cognitive/personality creativity on promoting academic students achievement. The research method was quasi-experimental with pretest-Posttest with a control group (without follow-up period), the population statistical was a group of (all) students in the 11th grade of high school’s Tehran in 2019 -2020. Among them a sample group of 30 people was selected by random sampling method (15 people in the experimental group and 15 people in the control group) and motivational belief by Pintrich and DeGroot (1990), motivational orientation by Valrand (1992), Torrance cognitive creativity (Form B, 1993) and Abedi (1993) personality creativity questionnaire answered in two stages. Multivariate analysis of covariance was used to analyze the data. The results of analysis of covariance showed the variables of belief and motivational orientation and creativity personality the level (P<0.05), cognitive creativity and grade point average at the level of (P<0.01) have a significance difference between the control and experimental groups. The result indicate that educational interventions that improved academic students achievement. So schools can improve students in academic achievement by using educational intervention programs.
Machine summary:
Tracey, Morin,Pekrun, Arens,Murayama, Lichtenfeld, Maïano 7.
Shin, Park, Ahn, Son, Bong 3.
Linnenbrink-Garcia,Perez,Barger,Wormington,Godin,Snyder, Schwartz,Bloom 4.
در پژوهشي جديدتر، پورنسايي، پيرخائفي، صداقتي فرد (١٣٩٩) درباره اثربخشي الگوي عصب روان شناختي خلاق سازي ذهن بر بهبود کارکردهاي ادراکي– حرکتي، بينايي-فضايي و حافظه کودکان حساب نارسا پايه اول تا پنجم دوره ابتدايي با استفاده از تحليل کواريانس نشان دادند، کارکرد ادراکي-حرکتي (٧٤٤٤٠=F ،٠٠١ ٠٠١ همچنين ، پيرخائفي و باجلان (١٣٩٩) با استفاده از تحليل کواريانس نشان دادند که الگوي باليني خلاقيت درماني توانسته ٨٤% از واريانس حافظه فعال و ٩٥% از واريانس توجه انتخابي را در دانش آموزان گروه آزمايش تبيين کند.
يوسفي جويباري، حسن زاده ، فخري (٢٠١٨) نيز در پژوهش خود، اثربخشي الگوي باليني خلاقيت درماني بر ارتقاء انگيزه دانشجويان را درسطح (٠٠١ با توجه به نتايج پژوهش هاي مختلف که حاکي از اثربخشي آموزش بر ارتقاء پيشرفت تحصيلي است و اهميت پيشرفت تحصيلي براي دانش آموزان و نياز به مداخله جهت بهبود عوامل اثرگذار ذکر شده ، همچنين ، مباني نظري يکسان متغيرها و برنامه خلاق سازي ذهن و شخصيت و نيز عدم وجود پژوهشي منسجم و کاربردي در خصوص تأثير مداخلات ، به صورت همزمان بر متغيرها، پژوهش حاضر به دنبال اين پرسش است که آيا آموزش باور/ جهت انگيزشي و خلاقيت شناختي/شخصيتي ميتواند بر ارتقاء پيشرفت تحصيليدانش آموزان اثربخش باشد؟ روش پژوهش حاضر، از نوع نيمه آزمايشي با طرح پيش آزمون – پس آزمون با گروه گواه (بدون پيگيري) بود.
Modeling the relationship between, motivational beliefs, cognitive learning strategies, and academic performance of teahcer education students.