Abstract:
در عصر حاضر به سادگی از پدیده تکفیر نمیتوان گذشت، این مقاله بر آن است تا در نخستین گام مواضع اسلام و جایگاه سنت نبوی در برابر تفکّر تکفیری و سپس ویژگیها و منشا اعتقادات آنها را مورد بررسی قرار دهد و پس از تحلیل ویژگیهای آن، بر سنت شریف نبوی عرضه نماید تا از این راه موضع این پدیده نسبت به سنت روشن شود.
اهمیت مقاله حاضر با توجه به اینکه این پدیده در جهان اسلام، از حمایت قدرتهای جهانی برخوردار است و تحت حمایت آنها، بسیاری از مسلمانان مورد تعرض، خشونت و کشتار واقع شدهاند، روشن و واضح است، و نگارنده بر آن است تا آنجا که ممکن است در شناساندن آن به مخاطبان، از منابع متقن و قابل قبول همگان استفاده کند.
فی العصر الحاضر، لا یمکن تجاهل ظاهره التکفیر ببساطه، فهذه المقاله تهدف اولا الی فحص مواقف الاسلام وموقف السنه النبویه ضد التفکیر التکفیری، ثم خصايص واصل معتقداتهم، وبعد تحلیل هذه الخصايص، تعرض علی السنه النبویه الشریفه کی یوضح موقف هذه الظاهره بالنسبه للسنه النبویه. تتضح اهمیه هذا المقال نظرا الی ان هذه الظاهره فی العالم الاسلامی تحظی بدعم القوی العالمیه. وتحت هذا الدعم، یعرض الکثیر من المسلمین للاعتداء والعنف والقتل، ویحاول الکاتب حسب الامکان و قدر المستطاع یعرفها علی الجمهور، ویستخدم المصادر الموثوقه والمقبوله لدی الجمیع.
Today it is not possible to ignore simply the phenomenon of takfir. This article, firstly, aims to examine the positions of Islam and the position of the prophetic tradition against the takfiri thinking, and then the characteristics and origin of their beliefs. After analyzing its characteristics, it should be presented to the tradition of the holy Prophet in order to clarify the status of this phenomenon in relation to the Sunnah.
The importance of this article is due to introducing the phenomenon to the audience as much as possible using reliable and acceptable sources .
Machine summary:
(متقی هندی، 1989م، ج1ص215، حدیث شماره1077) ویژگی دوم: عدم اعطای فرصت اندیشه و حق اظهارنظر به دیگران وقتی «تکفیریها» مخالفان خود را تحت عناوین ویژهای که خود برمیگزینند به قتل میرسانند، روشن میشود که برخوردشان با دیگران مبتنی بر عدم اعطای فرصت طرح دیدگاهها و مناقشه و بحث و گزینش به دیگران است و این اصل، با قرآن و سنت نبوی نیز کاملاً مغایرت دارد؛ مخالفت این امر با قرآن، به دلیل مغایرت کاملش با دو اصلی است که قرآن مطرح کرده است: اصل اول: عدم اجبار در دین خداوند متعال میفرماید: ﴿لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ﴾ (بقره(2):256) در کار دین هیچ اکراه نیست.
(حر عاملی، 1414ق، ج15، ص64؛ ابن ابی جمهور، 1403ق، ج1ص135؛ بیهقی، بیتا، ج9، ص78) و در روایتی از امام جعفر صادق7 آمده است: «رسول خدا6، قتل زنان و فرزندان را در «دارالحرب» نهی فرمود مگر آنکه در جنگ شرکت داشته باشند و حتی اگر زنان جنگیدند باید تا آنجا که میشود آنها را بهحال خود گذاشت و بیمی بهخود راه نداد.
در تاریخ نیز، شاهدی بر این درهمآمیزی وجود دارد و خوارج خود چنین بودند، حضرت امام علی7 دراینباره سخن گفته و در پی تکفیر وی از سوی ایشان، به آنان فرمود: « اگر مدعی هستید که من خطا کردهام و گمراه شدهام، چرا همه امت محمد6 را با گمراهی من گمراه میدانید و آنها را هم خطاکار میخوانید و ناروا تکفیرشان میکنید؟ میخواهید شمشیرهایی را که بر دوش گرفتهاید بر سر هرکه بود فرود بیارید و گناهکار و بیگناه را با هم یکی پنداشته و بیپروا بیازارید؟»(عبده، 1412ق، ج2، ص7، خطبه122) و آنگاه با استناد به سنت پیامبراکرم6 پاسخشان داده میفرماید: «مگر فراموش کردهاید که پیامبر خدا 6 مردی زناکار را که همسر داشت فرمود تا سنگسار نمایند و پس از آن بر او نماز گزارد و میراثش را به بازماندگانش داد؟!