Abstract:
بهاءالدّین سلطانولد فرزند ارشد مولانا جلالالدّین از اقطاب طریقۀ مولویه است که اشعارش تجلیگاه اندیشههای مختلف عرفانی، حکمی و کلامی است؛ وی که از فیض صحبت بزرگانی چونان شمس تبریزی و برهان محقق ترمذی بهره برده است، تسلط زیادی به جهاننگری عرفای قبل از خود دارد؛ به گونهای که با خلق آثاری ضمن تشریح تعالیم پدرش مولانا و دیگر بزرگان طریقۀ مولویه، اندیشههای بکری در عرصههای مختلف ارائه میدهد. این پژوهش که مبتنی بر مطالعات کتابخانهای و با روش توصیفی- تحلیلی انجام میشود، به بررسی مضامین ملامتی و مباحث مربوط با آن مانند رندی و قلندری میپردازد.
غور در غزلیات سلطانولد آشکار میکند که وی چونان بزرگان طریقۀ مولویه از مکتب ملامتیه تأثیر بسیار پذیرفته است. ولد پای به کوی ملامت مینهد و علم و دانش را رها میکند و از قید خوشنامی میرهد، ساقی و مطرب را مورد خطاب قرار میدهد و سالکان را به شرب خمر تحریض میکند و بر منش رندانه و سیرت قلندرانۀ خود مینازد. وی به شیوۀ قلندران تابوهای مختلف را میشکند و از طاعت و مناجات روی بر میتابد. ولد اذعان میکند که می منصوری خاص اولیای حق است و این قوم را با می انگوری ارتباطی نیست. ساقی در غزلیات ولد غالباً به حضرت حق یا اولیای الهی اطلاق میشود، لیکن محتوای غزلیات دیوان، نگرش ملامتی شاعر را نشان میدهد. بسامد بالای کلمۀ مطرب و اصطلاحات مربوط به موسیقی نیز حکایت از منش ملامتی ولد دارد که علاقۀ او را به مبحث سماع و میراث قلندران آشکار میکند.
Sultan valad, the eldest son of Maulana Jalal al-Din, one of the poles of Rumi's way, whose poems are the manifestation of various mystical, theological and theological ideas. He, who has benefited from the Mystics of great figures such as Shams Tabrizi and Borhan Mohaghegh Tirmezi, has a great mastery of the worldview of mystics before him; In such a way that by creating works while explaining the teachings of his father Rumi and other great men of Rumi's way, he offers new ideas in different fields. This research, which is based on library studies and descriptive-analytical method, examines the topics of Malamt and related topics such as Randy and Qalandari.
Contemplation of Sultanwald's sonnets reveals that he, as the elders of Rumi's way, was greatly influenced by the Malamatiya sect. Sultan valad The place of blame and abandons science and knowledge and loses his reputation, addresses the butler and the musician and encourages the seekers to drink wine. He beats his Qalandar character. He breaks various taboos in the manner of Qalandars and turns away from obedience and prayers. Sultan Valad acknowledges that the divine wine belongs to the saints and that this people has nothing to do with grape wine. The butler in the sonnets of Sultan Valad often refers to God or the saints, but the content of the sonnets of the court shows the rebellious attitude of the poet. The high frequency of the word mutarb and the terms related to music also indicate the rebellious nature of Sultan Valad, which shows his interest in the subject of hearing and the legacy of the Qalandars.
Machine summary:
به باور برخي «ماهيت روش ملامتي منحصراً مخصوص فرقۀ معيني نبـوده و اختصـاص به تمام رهروان واقعي تصوّف دارد؛ منتهي چون اغلب صـوفيه ، تـارک ايـن روش شـدند و بدان عمل نکردند و گاهي اعمالي برعکس از ايشان صادر شد گروهي که به سـائقۀ اخـلاق و کمال شخصي يا عکس العمل در برابر صوفيانِ ظاهرسازِ بيعمل ، اين روش را بـر خويشـتن الزام کردند، اختصاصاً ملامتي و اهل ملامت خوانده شدند و رياکاري و خودبيني صوفيان و ابتذال صوفيگري نيز کم کم آنان را به افراط در اين راه و روش واداشت و رسوم و سنن جالب و خارق العاده اي پيدا شد و در نتيجه روش ملامتي و قلندري نام و نشاني خاص يافت و از ديگر فرق صوفيه ممتاز گشت »(مرتضوي،١٣٧٠: ١٢٣-١٢٤).
بـه هـر روي شـباهت هـاي فکـري وي بـا مکتب اهل ملامت کاملاً آشکار است و مولانا جلال الدّين را نيز از اين انديشه تأثير پذيرفته است ، به گونه اي که پس از آشنايي با او نام و ننگ را يکسـو نهـاد و از عرفـان زاهدانـه بـه عرفان عاشقانه روي آورد و در کوي و برزن به سماع ميپرداخت ؛ در انتهانامه آمـده اسـت : «حضرت والدم مولانا- قدس ا...
سلطان ولـد که وارث تفکر بزرگان طريقۀ مولويه است و بـا انديشـۀ صـوفيان متقـدم آشـنايي دارد، در جايجاي غزليات خود به وصف اهل ملامت و رندان قلنـدر مسـلک پرداختـه اسـت .
تبلور تفکر ملامتي و رندي و قلندري در غزليات سلطان ولد تا حدّ زيادي به دليل مـنش قلندرانه بزرگان طريقۀ مولويه به ويژه شمس تبريزي است .