Abstract:
اصل ولایت اهلبیت (ع) هرچند در باور شیعی برجستهتر است، به دلیل ماهیت شیعی عرفان اسلامی نزد متصوفه نیز نمود زیادی دارد و صوفیان مسلمان، امامان شیعه(ع) را مشایخ اعظم و بانیان طریقت خویش معرفی کردهاند؛ بر این اساس میتوان گفت حقایق و معارف عرفانی باواسطه یا بیواسطه متأثر از آموزههای اهلبیت (ع) است و به قول علامه طباطبایی «دلیل ندارد که ما این نسبت را تکذیب نموده و به واسطه مفاسد و معایبی که میان این طایفه شیوع پیدا کرده است، اصل نسبت و استناد را انکار کنیم (طباطبایی، 1387: ص 93 و 94).
اینکه برخی از یاران گرانقدر پیامبر و امام علی (ع) که در تاریخ هستۀ اولیه تشیع شناخته شدهاند، در ردۀ اول مشایخ تصوف هستند، میتواند سندی برای این مدعا باشد. سلمان فارسی، ابوذر غفاری، حذیفة بن یمان، اویس قرنی، کمیل بن زیاد، عمار یاسر و ... که در منابع صوفیه بزرگان طریقت از آنان یادشده است، کسانی هستند که در تاریخ نام خود را در جایگاه شیعۀ اهل بیت (ع) ثبت کردهاند. از میان «زهاد ثمانیه» که غالباً ایشان را از پایهگذاران طریقت زهد شناختهاند، چهار نفر یعنی ربیع بن خثیم، هرم بن حیان، اویس قرنى و عامر بن عبد قیس از زهاد و اتقیاى اصحاب حضرت امیرالمؤمنین (ع) بودند (شوشتری، 1377: ص ۲۹۷)؛ هرچند برخی از ایشان گرفتار افراط در زهد و عبادت بودند (مطهری، 1372: ص 500 و 501) که در مشی یاران حقیقی حضرت مقبول نبود.
برخی از مشایخ نخستین طریقت نیز از همین اصحاب اهل معرفت و راهیافتگان به دست ائمه (ع) بودهاند. «بشر حافی»، شهید «شقیق بلخی» و «معروف کرخی» بارزترین این بزرگاناند. این تعالیم ارجمند نیز از طریق سری سقطی که دایی و مربی جنید بود، در تصوف تداوم یافت؛ زیرا تمام سلسلههای صوفیه طریقتشان را از طریق جنید و سری سقطی به معروف کرخی رساندهاند (زرینکوب، 1393: ص 117).
تصوف اسلامی گرچه در دوران ائمۀ اطهار (ع) (اواسط قرن دوم) و با تأثر از آموزههای اهلبیت (ع) بهتدریج شکل گرفت، در بستری غیرشیعی بالید و بسیاری از اندیشههای فقهی، کلامی و تفسیری اهل سنت و پارهای عناصر بیرونی از مکاتب غیراسلامی به آن وارد شد و اندکی به آن رنگ التقاط داد. از آن پس تا قرنها حتی به قولی تا روزگار ما غالباً متصوفه را با مذهب اهل تسنن شناختهاند. با توجه به این دوگانگی ظاهری در باور متصوفه یعنی پایبندی به شریعت سنی و اصالت شیعی در عرفان، میتوان به دو مسئلۀ مهم اندیشید: نخست آنکه روند مواجهۀ متصوفه با اهلبیت (ع) بهویژه امام علی (ع) و گفتار ایشان در متون عرفانی فارسی تا پایان قرن نهم چگونه است؟ دیگر آنکه آیا با توجه به اینکه حدوداً در قرن دهم تصوف به طور رسمی به تشیع پیوسته است، میتوان ارادتمندی به اهلبیت (ع) را طی این قرنها دارای روند تزایدی دانست
Muslim Sufis hold the belief that their spiritual tradition is a heritage passed down from the Prophet's Household, known as Ahl al-Bayt, with a particular emphasis on Imam ʿAli. They consider Imam ʿAli to be their most esteemed master and the originator of their mystical path, also known as tariqa. However, despite its roots in the Shiite context, Sufism has developed and thrived within the broader framework of Sunni Islam. This duality in Sufi beliefs, whereby they adhere to the Sunni Sharia while tracing their origin to the Shiite tradition, constitutes a significant aspect that warrants examination in understanding Sufi thought. This article seeks to answer two questions: Firstly, in what ways is the emotional and doctrinal connection of Sufis to Ahl al-Bayt, specifically Imam ʿAli, and his teachings reflected in Persian mystical texts until the late ninth century AH? Secondly, in what ways did Sufis manifest their inclination towards and reverence for Ahl al-Bayt? The current research employs an analytical-descriptive approach and relies on library studies to demonstrate the evolutionary trajectory of Sufism. This trajectory begins with a neutral encounter with the Infallibles, where the Imams are identified alongside others. Subsequently, there is a gradual inclination towards Ahl al-Bayt over others, and ultimately, an apex of veneration and love for them, leading to the adoption of Shiism.