Abstract:
رسانه های مدرن را به سبب تأثیرشان بر زندگی بشر بی هیچ تردیدی مهمترین پدیده عصر حاضر باید به حساب آورد. از علم و دین و سیاست و اقتصاد تا شخصیترین مناسبات روزمره، همه متأثر از پیامدهای این پدیدهاند. چنین گستره تأثیری اندیشمندان را به نظرورزی در حوزه رسانه واداشته است. حاصل این پژوهشها سربرآوردن دانشی جدید در عرصه مطالعات میانرشتهای به نام «فلسفه رسانه» است که از زوایای متعدد به رسانه پرداخته است. در رویکرد به ماهیت رسانه برخی برای آن ذات مستقلی قائل شدهاند که آن را به خودیخود شایسته تأمل میسازد، و برخی دیگر رسانه را جز ابزار نمیدانند و معتقدند رسانه فاقد قدرت لازم برای جهتدهی حیات آدمی است و این انسان است که بسته به اراده خود چگونگی بهرهگیری از آن را تعیین میکند. مقصود پژوهش حاضر بررسی آراء هیدگر و پستمن در رویکرد به رسانه است. دو متفکری که در حوزه رسانه از جمله ذاتگرایان به حساب میآیند و از رهگذر تکنولوژی به آن پرداختهاند و هر دو بر کاربست نحوی «خودآگاهی» در مواجهه با هرگونه تکنولوژی از جمله رسانه بهمنظور برونرفت از بحران عصر حاضر تأکید دارند.
Modern media are undoubtedly the most important phenomenon of the current century. Since it has affected all aspects of human life, from science, religion, policy, economy and culture to most personal everyday relations; the “lifestyle” of the contemporary man, in a word. Such a wide range of influence has made thinkers to discuss and study the media. These studies has resulted in a new interdisciplinary field of science known as "Philosophy of Media" which explores the media from various aspects. In a approach to media nature, some believe in an independent essence which is individually devisable. Some other, on the other hand, refer to the media as a means and believe that the media lack the authority to direct human life, and it is the man who determines how to use media, instead. This paper aims to study Heidegger and Postman points of view about the media. Both thinkers are considered to be essentialists who have commented the media from technology aspect and emphasized on self-awareness to encounter any technology, including media, in order to get rid of contemporary crisis.
Machine summary:
در رويکرد به ماهيت رسانه برخي براي آن ذات مستقلي قائل شده اند که آن را به خودي خود شايسته تأمل ميسازد و برخي ديگر رسانه را جز ابزار نميدانند و معتقدند رسانه فاقد قدرت لازم براي جهت دهي حيات آدمي اسـت و اين انسـان است که بسته به اراده خود چگونگي بهره گيري از آن را تعيين ميکند.
ماحصــل اين تأملات شـکل گيري «فلسفه رسانه »١ به مثابه دانشي ميان رشته اي است تا چونان ساير فلسفه هاي مضاف 1 Media Philosophy عهده دار يا لااقل داعيه دار تبيين فلســفي متعلق پژوهش خود- يعني رســانه و اقتضــائات آن - باشد و به قول هارتمان «انقلابات رسانه اي» را مورد تأمل قرار دهد (هارتمان ، ١٣٨٧: ٣).
ديگر آن که هيدگر متعارف ترين تعريف از تکنولوژي که آن را «وســيله اي براي تحقق هدفي» به حســاب ميآورد، تعريف «ابزاري و انســان مدار تکنولوژي» ميخواند و هشــدار ميدهد چنين تعريفي گرچه «تعريفي صــحيح » اســت ، اما «هنوز امري حقيقي نيســت » و حقيقت يا امر حقيقي فقط وقتي رخ مينمايد که پرده از ماهيت موضــوع موردبررســـي برافکنده شـود و راه دسـت يازيدن به اين مقصـود نيز آن اسـت که «از طريق امر صـحيح به جسـتجوي امر حقيقي بپردازيم .
پستمن ، تکنولوژي و رسانه اما پســتمن جامعه شــناس آمريکايي که شــهرتش را بيش از هر چيز مرهون پژوهش هايش در حوزه رسانه است نيز چنان که پيش ازاين اشاره شد، چونان هيدگر و مک لوهان و جمعي ديگر از متفکران توجـه توأماني به رســـانه و تکنولوژي دارد؛ با اين تفاوت که هيدگر بر وجهي پديدارشـناسـانه و هسـتيشـناسـانه به تکنولوژي پرداخته و رويکرد پسـتمن بيشـتر معطوف به بررســي تأثير و پيامدهاي تکنولوژي و رســانه اســت .