Abstract:
در پژوهشهای شاهنامه دو رویکرد عمده وجود دارد. یک گروه از پژوهشها یک داستان واحد را در شاهنامه موشکافی میکنند؛ در حالی که گروه دیگر بر انسجام کلی داستانهای شاهنامه تأکید دارند. این پژوهش که به روش توصیفی-تحلیل و با شیوه تحلیل ساختارشناسی انجام میگیرد، پیشنهاد میکند که حماسهی ملی ایران داستانهای پراکنده نیست بلکه از یک ساختار کلی که به دورهی هندواروپایی بازمیگردد، پیروی میکند. بدین منظور پژوهش حاضر بر دو بنیان نظری استوار است: 1- طبق نظریهی ژرژ دومزیل، کیهان هندواروپایی دارای نظم طبقاتی است. 2- به گفته بهمن سرکاراتی حماسه ملی ایران بر اساس طول عمر محدود جهان و رویارویی نیروهای خیر و شر به سه دوره تقسیم میشود. این مطالعه نشان می دهد که در دورهی نخست، نظم اهورایی به شکل نظام طبقاتی نمود مییابد که به موجب آن سه گروه کارکردی مذکور در اندیشهی دومزیل به ترتیب با سلطنت هوشنگ، تهمورث و جمشید شکل میگیرند و در دورهی دوم، کام اهریمن به صورت بر هم خوردن نظام طبقاتی متجلی میشود.
There are two common approaches in the research of Shahnameh. The first group of studies scrutinize one unique story of Shahnameh, while the other one emphasizes on the coherence of all the stories. In this research the Iranian national epic is interpreted using structuralism. It suggests that Iranian national epic is not a set of scattered stories, but basically it has an Indio-European style. To that end, present study embeds on two theoretical foundations: first, according to George Dumezil’s theory, Indo-European universe has a class system. Secondly, according to Bahman Sarkarati, Iranian national epic is classified into three eras based on limited age of the universe and a confrontation between the celestial and the evil powers. In the first era, celestial order became a class system with the rise of Hooshang, Tahmoores, and Jamshid dynasties; respectively, which agrees with George Dumezil’s theory of three functional groups. In the second era, an evil period is manifested through the destruction of the class system.
Machine summary:
این مطالعه نشان میدهد که در دورة نخست ، نظم اهورایی به شکل نظام طبقاتی نمود مییابد که به موجب آن سه گروه کارکردی مذکور در اندیشۀ دومزیل به ترتیب با سلطنت هوشنگ ، تهمورث و جمشید شکل میگیرند و در دورة دوم ، کام اهریمن به صورت بر هم خوردن نظام طبقاتی متجلی میشود.
فرزاد قائمی (١٣٩٠: ٣٣- ٥٥) در مقالۀ «داستان های شاهنامه فردوسی: از استقلال تا انسجام (بررسی و نقد آرای تاریخ محور و اسطوره محور در تحلیل ساختار روایی شاهنامه و ارائۀ طرحی الگویی از ساختار اثر با استفاده از رویکرد نقد توصیفی)» به معرفی نظریات موجود در ترسیم خط سیر طولی شاهنامه پرداخته و خود نیز با رویکرد نقد توصیفی پیش نهادی در این باره داده است .
هزارة سوم که دوران گمیزش و آمیزش دو نیروی خیر و شر و دو بن نور و تاریکی است و با شکست کامل اهریمن و به کام مطلق اهورامزدا پایان میپذیرد، در جهان حماسه با پادشاهی فریدون و تقسیم جهان میان سه پسر او آغاز میشود و با کشته شدن افراسیاب (که خود نمودی از اهریمن است ) به دست کیخسرو و عروج جسمانی کیخسرو، پایان میپذیرد.
نام پادشاه , صفت , کارکرد هوشنگ , پیشداد , شهریاری و موبدی تهمورث , دیوبند – زیناوند , جنگاوری و قدرت جمشید , دارنده گله و رمه نیکو - زیبا , باروری و ثروت ١-٢- دعاهای این سه پادشاه : نظم بالا را در دعاهای این سه پادشاه نیز میبینیم : هوشنگ پیش دادی به ایزدان ناهید، درواسپ ، وایو و ارت فدیه نیاز میکند و میخواهد که بر همۀ ممالک بزرگ ترین شهریار گردد و دیوها را برافکند (یشت ها،١٣٧٧: ١/ ٢٤٤-٢٤٥، ١/ ٣٧٧، ٢: ١٤٦-١٤٧، ٢/ ١٩٢-١٩٣).