Abstract:
رابطهٔ میان دین و اخلاق، همواره یکی از موضوعات محوری در فلسفۀ اخلاق و فلسفه دین بوده است. طٰه عبدالرحمن - فیلسوفِ نامدار مراکشی - یکی از جریانسازترین اندیشمندان جهان عرب به شمار میآید و آراء و ایدههای او در مسائل گوناگون فلسفی، او را به متفکری نظامساز بدل کرده است. در باب رابطهٔ دین و اخلاق نیز عبدالرحمن با طرح نظریهٔ «اتحاد و یگانگی اخلاق و دین» به دنبال درافکندن طرحی نو است. به اعتقاد او، نگرشهای رایج به رابطهٔ اخلاق و دین، برخاسته از تفکری است که دوگانگی را، پیشفرض گرفته است؛ در حالی که اخلاق و دین دو تافته جدا بافته نیستند که دوگانگی میان آن دو معنا داشته باشد. در این مقاله، پس از بررسی نحوهٔ نگرش عبدالرحمن به «اخلاق» و «دین»، به تحلیل و ارزیابی دیدگاه او در باب رابطهٔ دین و اخلاق پرداخته و روشن خواهیم ساخت که او در اثبات اتحاد مفهومی و مصداقی دین و اخلاق ناکام بوده است.
The relation between religion and morality has been always considered to be a central subject in moral philosophy and philosophy of religion. Taha ʻAbd al-Rahman, a famous Moroccan philosopher, is regarded as one of the most influential thinkers in the Arab world. He is a systematic theorist who has presented many views for different philosophical problems. The new theory of “unity of morality and religion” is put forward by him concerning the relation between religion and morality. He believes that the prevalent attitudes about this relation are derived from a thought that has taken disunity for granted, whereas it does not make sense to think of morality and religion as two distinct phenomena. After discussing ʻAbd al-Rahman’s view concerning morality and religion, we attempt to critically analyze it and to clarify that he failed to prove the unity of religion and morality in terms of their concepts and instances.
Machine summary:
افزون بر بحث هاي بسياري که در طول ساليان دراز در اين باب شده اسـت ، در دوران جديد نيز سخن از رابطه ٔ اخلاق و دين اهميتي دو چندان يافته است .
براي نمونه ، او ميپرسد: چگونه بايد علم مقاصـد را کـه در زمـرٔە مباحـث اصول فقه است و اهميت بسياري در مبحث قانون گذاري دارد، نوين سازيم ؟ او براي رسـيدن بـه پاسخ اين پرسش و نيل به هدف خود از اخلاق اسلامي بهره ميگيرد و چنـد ادعـاي محـوري را مطرح ميکند؛ از جمله آنکه علم مقاصـد همـان علـم اخـلاق اسـلامي اسـت کـه موضـوعش شايستگي انسان است (عبدالرحمن ، ۱۳۹۶، ص ۶۳).
اختلافي اگر وجـود دارد بر سر آن است که آيا آموزه هاي اخلاقي، بخشي جداييناپذير از آموزه هـاي دينـي را تشـکيل ميدهند، به اين بيان که تفکيک دين از اخلاق بيمعنا شدن آن دو را در پي دارد؟ يـا اينکـه پيونـد دين و اخلاق تنها عرضي، تاريخي و اتفاقي است و اخـلاق ذاتـا از ديـن جداسـت و وارد شـدن آموزه هاي اخلاقي در متون مقدس ديني به واسطه ٔ دلايلي تـاريخي و فرهنگـي اسـت ؛ نـه از روي ضرورتي منطقي، معرفت شناسانه و يا متافيزيکي (فنايي، ۱۳۸۴، ص ۴۹).
فقه ائتماني بررسي و ارزيابي رابطه اخلاق و دين در نگاه عبدالرحمن همان گونه که پيش تر گذشت ، سخن از رابطه ٔ ميان اخـلاق و ديـن قـدمتي بـه درازاي تـاريخ دارد.
در باب رابطه ٔ دين و اخلاق ، عبدالرحمن معتقد است که نگرش هاي مرسوم و رايـج بـه رابطـه اخلاق و دين ، برخاسته از تفکري است که دوگانگي اخـلاق و ديـن را پيش فـرض گرفتـه اسـت .