Abstract:
ورود درد و رنج بر جسم و روان انسان و تبلور آن در تحمیلِ کیفر و شکلِ خاصی از آن به نام «اعدام»، همواره در گذر دوران، موضوع تأملات فلسفی در حوزههای مختلف بوده است؛ اینکه آیا ایراد شدیدترین حالت درد و رنج بر دیگری ـ در قالب کیفر مرگـ امری اخلاقی و موجه است؟ پاسخ به این پرسش در بیشتر موارد با تکیه بر کارکردهای این کیفر بیان شده یا چون «شرّی ضروری»، به کار بردن آن از روی ناچاری اعلام شده و درستی اخلاقیِ ماهیت آن، کمتر مورد توجه قرار گرفته است. آلبر کامو از جمله ادیبان و فیلسوفانی است که به این موضوع پرداخته وبُنمایههای انتقاد به مبانی حقوقی ـ اخلاقی کیفر مرگ را میتوان در آثار متعدد او به نظاره نشست. در این مقاله با روشی استقرایی و با استفاده از روش تحلیل محتوا، دیدگاه انتقادی کامو به این کیفر بیان شده است. از نگاه او، اعدام قتلی دگربار و این بار زیر لوای قانون بوده و نمیتواند مبنای حقوقیِ مستدل و قابل اعتمادی داشته باشد؛ به ویژه که چنین کیفری به گواهی تاریخ، ناتوان از تحقق کارکردهای توجیهی خویش بوده است. از دیدگاه کامو، ناروایی کیفر مرگ، به سبب ناسازگاری آن با مبانی فلسفی ـ اخلاقی حیات، عدم بررسی سنجههای دخیل در ارتکاب جنایت، تعارض با اصل شخصی بودن کیفر وغیر اخلاقی بودن ایراد درد و رنج بر انسان میباشد. کامو تحمیل تعمدی درد و آزارِ برتافته از نمایش اعدام را به منزلۀ سازماندهی مجددِ «کشتن» دانسته و کیفرزدایی از آن را گامی در جهت حمایت از حیات انسانی میداند.
Inflicting pain and suffering on the human and imposition of punishment and special forms of it called execution has always been a philosophical topic in various fields; is imposing the most extreme pain and suffering on another-in the form of the death penalty-moral and justified? The answer to this question has been expressed by relying on the functions of this punishment and moral correctness of its nature has been given less attention. Albert Camus is one of the writer and philosophers who are discussed in this issue. From his point of view, the execution is murder under the name of the law and cannot have a justified legal basis. In particular, such punishment, as evidenced in history, has been unable to fulfill its functions, and the inappropriateness of the death penalty is due to its incompatibility with the philosophical and moral foundations of life, the lack of examination of the parameters involved in committing a crime, the conflict with the principle of the personal nature of punishment, and the immorality of the objection of pain. Intentional infliction of pain resulting from execution shows is a reorganization of “killing” and its depenalization of it, is a step towards protecting human life.
Machine summary:
تأمل فلسفی آلبر کامو در ردّ کیفر مرگ 1 ( احمد فلاحی 2 ( طاهر توحیدی 3 ( شایان اکبری 4 چکیده ورود درد و رنج بر جسم و روان انسان و تبلور آن در تحمیلِ کیفر و شکلِ خاصی از آن به نام «اعدام»، همواره در گذر دوران، موضوع تأملات فلسفی در حوزههای مختلف بوده است؛ اینکه آیا ایراد شدیدترین حالت درد و رنج بر دیگری ـ در قالب کیفر مرگـ امری اخلاقی و موجه است؟ پاسخ به این پرسش در بیشتر موارد با تکیه بر کارکردهای این کیفر بیان شده یا چون «شرّی ضروری»، تاریخ دریافت: 31/05/1401 ـ تاریخ پذیرش: 08/05/1402.
همچنان که در مطالعات کیفرشناختی، جامعهشناختی کیفر و نیز جرمشناختی بیان شده است که آنچه پیداست، شدت کیفر عاملی در کاهش ارتکاب جرم نخواهد بود (نجفی ابرندآبادی، 1381: 642)؛ چه اینکه با ایراد کیفر، مرتکبْ هزینهـ فایده کرده و در عین حال با اجرای هر کیفری، بعد از گذشت مدتزمانی خاص، روند عادیانگاری آن شروع شده و جدای از مسائل اخلاقی، کیفرْ کارایی خود را از دست خواهد داد؛ همچنان که باید به این آموزۀ دفاع اجتماعی توجه داشت: «اگر وظیفۀ اساسی اعدام یا مجازات جانشین آن، حمایت از جامعه و افراد فرض شود، باید در نظر داشت که در بسیاری از موارد، این منظور به وسیلۀ اقدامات تأمینی بهتر تحقق مییابد» (آنسل، 1350: 143).