Abstract:
فریدون تولّلی یکی از معروفترین هنرمندان معاصر است که سبک نوینی را در طنزنویسیِ فارسی ایجاد کرد. وی بهدلیل همین ابداعات، قریب به ربع قرن در محافل ادبی-سیاسی ایران، حضوری قاطع و تأثیرگذار داشت. با وجود گذشت زمان و کهنهشدن حوادث سیاسی-اجتماعی آن دوره، هنوز طنزهای تولّلی برای مخاطبان زبان فارسی، جذّاب و شیرین است. به نظر میرسد بخش عمدهای از زیباییهای طنز تولّلی، به بهرهمندی وی از زبانشناسی متنبنیاد و ابعاد زبانشناسی نقشگرا مربوط باشد. در زبانشناسی نقشگرا، انسجام متن، یکی از مهمترین مؤلّفههای متون ادبی و هنری به شمار میآید. نظریۀ انسجام مایکل هلیدی و نظریۀ هماهنگی و پیوستگی رقیه حسن، از کاربردیترین نظریههای معاصر است که از طریق آن میتوان به میزان انسجام و جذّابیت اثری مثل التّفاصیل تولّلی دست یافت. این پژوهش به همین منظور، طنزهای تولّلی را به روش توصیفی-تحلیلی و با تأکید بر نظریۀ انسجام واژگانی هلیدی و حسن بررسی کرده است. نتایج تحقیق نشان میدهد تولّلی در خلق طنزهای التّفاصیل، از عوامل انسجامبخش واژگانی، بسیار خوب استفاده کرده است؛ بهطوری که این عناصر، موجب تقویت پیوستگی ساختار و معنا در طنز وی شده و به مفاهیم مدّنظر نویسنده، عمق بیشتری بخشیده است. وی از تکرار واژگان برای انسجام در بافت کلّی متن بهصورت بدیعی استفاده کرده و از سجع در ایجاد پیوستگی و انسجام جملات پیدرپی بهره برده است. جناس و اشتقاق و واجآراییهای طنز تولّلی نیز جملههای پیشین و پسین متن را به هم پیوند داده است. در سطح باهمآیی واژگان نیز از مراعاتالنظیر، تضاد و مترادف بهشکل نوآورانهای استفاده کرده است. وی از تضاد، بسیار مناسب و از مترادف، بسیار کمتر بهره برده و کلمات مراعاتالنظیر را بهجای آنکه در یک جمله به کار بَرد، هرکدام را جداگانه در یک جملۀ کوتاه به کار برده و سبب بسامد زیاد افعال و حروف ربط در متن شده است. تولّلی از این طریق، ضمن ارتقای موسیقی و لحن کلام، به انسجام درونیِ متن عمق بخشیده و زبان را با اهداف سیاسی، انتقادی و انقلابیِ خود هماهنگ ساخته است.
Fereydoun Tavallali was among the most significant contemporary artists who established a new genre in Persian satirical writing. Due to such innovations, he maintained a decisive and influential presence in the literary and political circles in Iran for almost a quarter of a century. Despite the passage of time and the obsolescence of the sociopolitical events of that era, Tavallali's satire has maintained its charm for the Persian speaking audience. Seemingly, a crucial reason for the fineness of his satire is his command of text-based and functional linguistics. Regarding functional linguistics, text coherence is considered as a crucial component of literary works. Michael Halliday's theory of lexical coherence and Ruqaiya Hasan's theory of cohesion and cohesive harmony are among the most practical contemporary theories through which one can acknowledge the degree of coherence and magnetism of a work such as Al-Tafasil by Tavallali. This research uses a descriptive-analytical approach to investigate Tavallali's satires, with an emphasis on Halliday and Hassan's theory of lexical coherence. The results show that Tavallali has utilized the elements of lexical cohesion to create the satire in Al-Tafasil in a way that such elements have enhanced the coherence of structure and content of his satire and given more depth to his intended concepts. He has employed word repetition to enhance the coherence of the overall context in a novel way and has also used Saj' (rhymed prose) to create coherence and cohesion among successive sentences. Tavallali’s use of paronomasia, morphological derivations and alliteration has also merged the successive sentences in a solid sequence. Regarding the harmony of words, he has also made an innovative use of congeries, contrasts and synonyms; the use of contrasts is very proportionate and synonyms are used less often. Instead of using -congeries in one sentence, they are used separately in short sentences, which brings about the higher frequency of verbs and conjunctions in the text. Tavallali has thus deepened the internal coherence of the text with an enhancement of musicality and tone and has aligned the language with his political, critical and revolutionary goals.
Machine summary:
نتايج تحقيق نشان ميدهد توللي در خلق طنزهاي التفاصيل ، از عوامل انسجام بخش واژگاني، بسيار خوب استفاده کرده است ؛ به طوري که اين عناصر، موجب تقويت پيوستگي ساختار و معنا در طنز وي شده و به مفاهيم مدنظر نويسنده ، عمق بيشتري بخشيده است .
مطالعۀ نويسندگان اين مقاله نشان ميدهد طنزهاي فريدون توللي (١٢٩٨-١٣٦٤) در کتاب التفاصيل از نظر زباني، برجسته و جالب توجه است ؛ ازاين رو، مطالعۀ کتاب التفاصيل با رويکرد زبان شناسي نقش گرا، به ويژه نظريۀ انسجام هليدي و حسن ، به کشف مؤلفه هاي انسجام آفرين اين اثر کمک ميکند.
سؤال پژوهش اين است که فريدون توللي در خلق طنزهاي زيباي خود، از کدام عوامل انسجام آفرين متن بهره برده است ؟ بنا به نظر بزرگاني چون بهار (١٢٦٥-١٣٣٠)، شفيعيکدکني و اخوان ثالث (١٣٦٩-١٣٠٧)، کتاب التفاصيل يکي از برجسته ترين آثار حوزة طنز فارسي است که هنوز براي مخاطبان ادب فارسي شناخته شده نيست .
هليدي و رقيه حسن بر اين باور بودند که انسجام در ديدگاه زبان شناسي نقش گرا همان ارتباط داخلي موجود در ميان بخش هاي مختلف يک متن است که منجر به توليد يک بافت منسجم و هدفمند ميشود؛ ازاين رو، يک متن هرچه به ساحت هنر نزديک تر باشد، از انسجام بيشتري برخوردار شده و به شکل معناداري در روح و روان مخاطب اثرگذارتر ميشود.
در طنزهاي فريدون توللي، کدام يک از اين عناصر انسجام ساز موجب انسجام هنري متن شده است ؟ زبان شناسي نقش گرا براي يافتن پاسخ ، پيشنهاد ميکند به سراغ نمونه هاي موجود در کتاب التفاصيل توللي برويم و به صورت کاربردي، به ميزان بهره مندي نويسنده از اين عناصر انسجام آفرين پي ببريم .