Abstract:
در این مقاله تلاش شده که سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در دو دوره سازندگی و اصلاحات بر اساس مدل روزنا که در آن بر شخصیت و نقش تصمیم گیرندگان، عوامل بروکراتیک، نظام بین الملل و جامعه داخلی به عنوان عوامل تأثیر گذار در حوزه سیاست خارجی تأکید شده است، مورد بررسی قرار گیرد. با نگاهی به چارچوب نظری روزنا و بررسی تحولات سیاست خارجی دولت های سازندگی و اصلاحات، این نتیجه حاصل شد که سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران گرچه از اصول ثابت پیروی می کند، اما در دوره های مختلف به اقتضای شرایط، تحولاتی را به خود دیده و براساس شرایط، گفتمان های مختلفی بر آن حاکم بوده است که در دوره های مورد بررسی، دو گفتمان منفعت محور و فرهنگ گرای سیاست محور مبنا قرار گرفته است. بررسی این دو دوره نشان می دهد که تغییرات حوزه سیاست خارجی متأثر از عوامل داخلی و خارجی بوده است.
In this article,an attempt has been made to analyze the foreign policy of the Islamic Republic of Iran in the two periods of construction and reforms based on the Rozenau model,in which the personality and role of decision makers,bureaucratic factors, the international system and the domestic society are emphasized as influencing factors in the field of foreign policy.has been investigated.By looking at the theoretical framework of Rozenau and examining the developments in the foreign policy of the governments of construction and reforms, it was concluded that the foreign policy of the Islamic Republic of Iran, although it follows fixed principles,has seen changes in different periods depending on the conditions.Based on the conditions,different discourses have been ruling over it, and in the studied periods,two interest-oriented discourses and policy-oriented culture-oriented discourses have been based.Examining these two periods shows that changes in the field of foreign policy were affected by internal and external factors
Machine summary:
با نگاهي به چارچوب نظري روزنا و بررسي تحولات سياست خارجي دولت هاي سازندگي و اصلاحات ، اين نتيجه حاصل شد که سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران گرچه از اصول ثابت پيروي مي کند، اما در دوره هاي مختلف به اقتضاي شرايط ، تحولاتي را به خود ديده و براساس شرايط ، گفتمان هاي مختلفي بر آن حاکم بوده است که در دوره هاي مورد بررسي، دو گفتمان منفعت محور و فرهنگ گراي سياست محور مبنا قرار گرفته است .
ما در اين پژوهش از مدل پيش تئوري جيمز روزنا که در آن بر عوامل مهم داخلـي و خـارجي مـوثر در تصميم گيري در حوزه سياست خارجي تأکيد شده است ، به دليل آنکه تلفيقـي از سـطوح خـرد و کلان در زمينه بررسي سياست خارجي است ، بـراي بررسـي و تحليـل سياسـت خـارجي جمهـوري اسلامي ايران در دو دوره مشخص تاريخي (دوره هاي سازندگي و اصلاحات ) بهـره بـرده ايـم .
(خاني ، (10 :1393 با پيروزي انقلاب اسلامي ايران و استقرار نظام جمهوري اسلامي در اين کشور، شـاهد گفتمـان تـازه تولد يافته انقلابي بوديم که از يکسو به بازتعريف مفاهيم اساسي در عرصه سياست خـارجي و داخلـي پرداخت و ملاک هاي متفاوتي براي خودي ها و دگرها در عرصه ملـي و فراملـي بـه دسـت داد و از سوي ديگر گفتمان مسلط جهاني را به چالش طلبيد و با ايجـاد کـانون هـاي متعـدد مقاومـت و ارائـه بديل ها جهت رهايي مردم جهان از يوغ قدرت هاي برتر، نظم وستفالي حاکم بر روابط بـين الملـل را شديدا مورد تهديد قرار داد.