Abstract:
هدف: بررسی تأثیر هوشفرهنگی و هوشسازمانی در گرایش به تحول و توسعهسازمانی
روش و ابزار: تحقیق حاضر به روش توصیفی - علی بوده است. جامعه آماری شامل مدیران و کارکنان شرکت رنگ آریا پارس بوده که به روش تصادفی ساده 150 نفر به عنوان نمونه انتخاب گردیدهاند. جمع آوری دادهها مربوط به هوش سازمانی، هوش فرهنگی و گرایش به تحول براساس پرسشنامه مقیمی و رمضان (1392) بوده است. روایی آن توسط اساتید و پایایی آن با استفاده از آلفای کرونباخ (0.977) مورد تأئید قرار گرفته است. تحلیل دادهها با استفاده از آزمون مدلیابی معادلات ساختاری و به وسیله نرم افزارهای SPSS25 و Lisrel8.80 بوده است.
یافتهها: ابعادومولفههای هوشفرهنگی و هوشسازمانی درگرایش به تحول سازمان اثر مثبت دارد.
نتایج: نتایج نشان میدهد در بین مولفههای هوشفرهنگی، مهمترین مولفه هوشفرهنگی شناختی و کم اهمیتترین هوشفرهنگی رفتاری بوده و در بین مولفههای هوشسازمانی، مهمترین مولفه، فشار عملکرد و کم اهمیتترین همراستایی و همخوانی بوده است.
Purpose: to investigate the effect of cultural intelligence and organizational intelligence in thetendency towards organizational transformation and development.Method and tools: The present research was descriptive-causal. The statistical population includes themanagers and employees of Rang Aria Pars Company, 150 people were selected as a sample by a simplerandom method. The data collection related to organizational intelligence, cultural intelligence and tendency tochange was based on Moghimi and Ramadan questionnaire (2012). Its validity has been confirmed by professorsand its reliability using Cronbach's alpha (0.977). Data analysis was done using structural equation modelingtest and SPSS 25 and Lisrel 8.80 software.Findings: The dimensions and components of cultural intelligence and organizational intelligence have apositive effect on the tendency towards organizational transformation.Results: The results show that among the components of cultural intelligence, the most important component iscognitive cultural intelligence and the least important is behavioral cultural intelligence, and among thecomponents of organizational intelligence, the most important component is pressure. performance and the leastimportant was alignment and harmony..
Machine summary:
1 Change 2 Rafferty & Griffin 3 Duck 4 Tang & Gao 5 Intelligence 6 Tomas & Erlon 7 Cultural Intelligence 8 Earley & Ang هوش سازماني ١ مفهومي جديد در عرصه ادبيات سازمان و مديريت در قرن ٢١ است ؛ آلبرشت ٢ (٢٠٠٣) موفقيت سازمان را مشروط به داشتن عوامل انسان هوشمند، گروه هاي هوشمند و سازمان هوشمند مي داند (ابزري، ١٣٨٥: ٢٥).
در همين راستا مسئله ي اين تحقيق چنين است که آيا شرکت رنگ آريا پارس توانسته است از اين بهره هاي هوشي در جهت هدايت کارکنان و تحول شرکت استفاده کند، اين تحقيق از اين نظر حائز اهميت است که مي تواند، گامي جهت تحقق در زمينه هوش فرهنگي و سازماني و گرايش به تحول باشد و نتايج آن نيز مي تواند به عنوان ايجاد يک پايه تحقيقاتي مديريتي براي سازمان ها و شرکت هاي ديگر قرار گيرد.
اين تغييرات عمدتا در شکل سازماني، نحوه فعاليت ها و حتي ماهيت سازماني قابل تشخيص است (پاردو دل وار و 1 Organizational Intelligence(OI) 2 Albrecht 3 Strategic Vision 4 Shared Fate 5 Appetite For Change 6 Heart 7 Alignment and Congruence 8 Knowledge Deployment 9 Performance Pressure همکاران ١، ٢٠١٢: ١٨٦٠-١٨٤٣).
تحول سازماني، هوش فرهنگي و هوش سازماني به عنوان مفاهيم جديد در سازمان ها و به عنوان يکي از مهم ترين نگرش هاي کارکنان اخيرا مورد توجه بسياري از محققان قرار گرفته است .