Abstract:
زیباییشناسی شاخهای از فلسفه است که به تحقیق مفهومی و نظری هنر و تجربه زیباییشناسی اختصاص دارد. صدرالمتالهین، معتقد است که زیبایی با وجود، مساوقت دارد و منشاء زیبایی، جمیل مطلق است. زیبایی امری عینی است. پس از ویژگیهای وجود، مثل اصالت داشتن، مشکّک بودن،... برخوردار است. بزرگان فلسفة یونان، افلاطون و ارسطو؛ زیبایی را به دو مقولة صوری و معنوی و یا ظاهری و باطنی تقسیم میکنند. ایشان بر این باورند که هر دو مقوله در مراتب علم و هنر و اخلاق تجلی یافته است و در واقع «زیبایی» را به معنای تجلی نظم و هماهنگی و تناسب و اندازه میدانستند. اغلب فلاسفه هنر را مطلق نمیدانند بلکه آن را رها از هرگونه قید و شرط می-دانند. هنر به تنهایی وابسته و زاییده ذهن هنرمند نیست و جمله وقایع و مناسبات اجتماعی و سیاسی و جنگها و فقر و رنج مردم در شکلگیری آن موثر بوده است بلکه در این میان زیبایی شکل تکمیل کنندهای را به هنر میدهد. از طرفی جریان فکری «سنتگرایان معاصر»، اهتمام فراوانی نسبت به اهمیت هنر و زیبایی داشته و بهطور مستقیم یا ضمنی در آثار خود، به زیباییشناسی هنرهای دینی از جمله هنر اسلامی پرداختهاند. در این مقاله ابتدا خلاصه نظرات «صدرالمتالهین» درباب مبانی زیبایی و زیباییشناسی ارائه میشوند. این مبانی شامل عناوین رابطه زیبایی و حقیقت، وحدت کمال و زیبایی و واقعیت ابژکتیو از لحاظ فرم و محتوا در مقایسه است. سپس به مکتب سنتگرایان و بورکهارت و دیدگاه بورکهات نسبت به زیبایی و در انتها به بررسی مضامین مشترک میان این دو دیدگاه نسبت به زیبایی و هنر پرداخته میشود. نتایج این پژوهش در بررسی زیبایی را در عالم هستی چه از نظر سنتگرایان و چه فلاسفه؛ چیزی جز یک سیر و سلوک معنوی برای تحقق فضایل و تخلق به اخلاق الهی و تعالی وجود انسانی است. در این نوشتار مقوله هنر بصورت کلی به هنرهای تجسمی نگاه دارد و مورد مطالعاتی آثار تولید شده در عصر حاضر است.
Machine summary:
نتایج این پژوهش در بررسی زیبایی را در عالم هستی چه از نظر سنتگرایان و چه فلاسفه؛ چیزي جز یک سیر و سلوک معنوي براي تحقق فضایل و تخلق به اخلاق الهی و تعالی وجود انسانی است.
مبنای نظری شناخت زیبایی در نظر بورکهارت (برابر با قلب و عقل صدرا) ابعاد شناخت زیبایی به تحلیل زیر است: ادراک زیبایی از چند بعد کیفیت سمبلیک محیط (قوه عاقله صدرا) ارتباط درونی و ذاتی بین زیبایی فرمان و سمبلیک در مطالبي که بهطور خلاصه بهعنوان نظرات بورکهارت درباره ويژگيهاي زيبايي نقل شد، دو مطلب قابل نقد وجود دارد : اول: زيبايي بهعنوان مفهوم و ادراک حقيقي که مستقل از ذهن انسان، قابليت اثبات و صدق و کذب دارد دوم؛ قائل شدن معني و مفهوم ذاتي و مشخص و تعريف شده براي اشکال و فرمها به عنوان سمبل در سنت اسلامی در این پژوهش، برابری دو نظریه ، صورتی تحلیلی را در آثار هنرهای تجسمی مورد نظر دنبال میکند که طبق تقسیمبندی که در یافتههای پژوهش قرار گرفته است، بررسی میشود .
ب) شمول زیبایی، اگر وجود و زیبایی عین هم هستند، پس هر موجودی زیباست، علاوه بر طریق فوق از طرق دیگر هم به این مسأله در آثار صدرالمتألهین تصریح شده است.
در اصل قوه تخیل مانند پلی است بین دو مفهوم زیبایی و ذهن هنرمند که این دو را به یکدیگر نزدیک میسازد و در صورت اتصال و تلقین حکمت و حقیقت، هنر سنتی از دل آن سر بر میآورد.