Abstract:
نهضت اعجازگونه، بیبدیل و حیاتبخش امام حسین از آغازین روز واقعه، عبرتها، پیامدها و نتایج فراوانی در پی داشت و طرفداران زیادی از ملل و مذاهب مختلف به خود جلب کرد. هر حرکت و قیامی نیازمند پشتوانه دینی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و نظامی است. درک واقع بینانه تحولات سیاسی ـ اجتماعی و کشف و استخراج پیامها و عبرتهای مستتر در نهضتهای فراگیر مستلزم نگرش و بینش تاریخی است تا تبیینگر نهضت و هسته اصلی قیام باشد. نهضت عاشورا نیز به مثابه یک قیام تحول ساز در بستر تاریخ، مبتنیبر نظام اندیشهای و تحلیلی امام حسین به وقوع پیوست. پرسشهای اصلی پژوهش آنست که در دوران نهضت، حضرت چه تفکر سیاسی را دنبال میکردند و مردم در این مسیر چه افکاری داشتند؟ بر این اساس نوشتار حاضر با استفاده از منابع کتابخانهای اندیشههای سیاسی در نهضت امام حسین را مورد بررسی قرار داده است.
Machine summary:
دوم آن که در این مقطع از خلافت کسی است که نه تنها امام حسین(علیه السلام) بلکه عموم بزرگان جامعه آن روز مسلمانان بر عدم لیاقتش برای تکیه زدن بر این مقام هم داستان بودند (ابن قتیبه، 1410: 196).
امر به معروف و نهی از منکر حرکت و قیام امام حسین(علیه السلام) را میتوان بر اساس فریضه امر به معروف و نهی از منکر نیز تجزیه و تحلیل کرد و آن را بر مبنای اصل قرآنی و در امتداد سیره و منش تمام پیامبران الهی نسبت به اصلاح امّت خود بررسی کرد که مصداق بارز اصلاحات، عمل به فریضه امر به معروف و نهی از منکر است.
از یک سو سکوت مطلق (چه با قول و چه با فعل) در مقابل حاکم جائری که حرام خدا را حلال کرده باشد را جایز نمیدانستند و چنین فردی را مستحق عقاب میشمردند (ابن اعثم، ١٤٠٦: 5/٩١) و از سوی دیگر با یزید به عنوان ولیعهد بیعت نکردند؛ گویا آن حضرت اقداماتی داشتند که مروان - والی معاویه بر مدینه - تحرکات امام7 را گزارش میداد و معاویه را از عواقب آن بیم میداد و چنین وانمود میکرد که ماجرای درازی با حسین(علیه السلام) خواهید داشت.
تکریمها و عطایای معاویه نسبت به امام حسین(علیه السلام) حتی با روگردانی ایشان از بیعت با یزید نیز ادامه داشت (ابن کثیر، 1415: 151).
در واقع قابل تأملترین موضوع در مورد نهضت امام حسین(علیه السلام)، نه نتیجه مقطعی و حتی نتایج اخلاقی آن بلکه درک عمیق تاریخسازی انسانهای آگاه به موجودیت خود در هستی برای آینده است.
امام حسین(علیه السلام)، فسق یزید و حق خود برای حکومت را مطرح میکند: «هرگز با یزید، بیعت نمیکنم؛ چرا که حکومت، پس از برادرم حسن، حقّ من است.