Abstract:
منطق الطیر عطار از آثار عرفانی برجسته در ادبیات فارسی است که در ساختاری روایی، به قصۀ فراخوان کمّی و کیفی «مرغان جهان» و تلاش جمعی آنها برای رسیدن به «سیمرغ» می پردازد. «حکایت» مهمترین ابزار عطار، در شکل دهی به ساختار این بسیج جمعی است. او در ساختار منطق الطیر از 194 «حکایت» استفاده کرده شده است. سوال این است که کارکرد این حکایت ها چیست و چرا «عطار» بر استفاده از این نوع روایی، اصرار دارد؟ پیش فرض این است که حکایت یکی از تمهیدات مورد نیاز برای شکل دهی به بسیج جمعی است و عطار آگاهانه تلاش می کند تا ساختار منطق الطیر را بر «حکایت» استوار سازد. «هدهد» به عنوان رهبر، همواره تلاش می کند تا در گفتگوی خود با دیگر مرغان، از «حکایت» به عنوان یک ابزار، استفاده کند. استفاده از «حکایت»، تبدیل قصۀ «من» به «ما» را آسان می کند و موجب همراهی می شود. «حکایت» موجب خلق بحران و اضطرار شدید می شود و الزام نمایشی فراخوان مورد نظر «هدهد» را تشدید می کند. با استفاده از «حکایت» می توان خیر و منفعت جمعی را برجسته کرد و موجب تشدید جامعه پذیری و جهان بینی مشترک شد. ساخت های روایی، مفتون سازی و تسخیر ذهن را آسان می کنند و بر قدرت ترغیبی و متقاعدسازی زبان می افزایند. در این مقاله تلاش می شود تا اهمیت و ضرورت استفاده از «حکایت» در متن منطق الطیر، با روش کیفی و تحلیلی – توصیفی ، مورد بررسی و نقد کارکردشناختی قرار گیرد.
Mantagh al Tair is one of the prominent mystical works in Persian literature, which in a narrative structure, deals with the story of the quantitative and qualitative calling of "birds of the world" and their collective efforts to search and reach "Simorgh". He used 194 "Anecdote" in the structure of Mantagh al Tair. The question is, what is the role and function of these stories and why does "Attar" insist on using this type of narration? The presupposition is that the story is one of the tools and arrangements needed to shape a collective mobilization, and Attar consciously tries to base the structure of Mantagh al Tair on the "story". The premise is that the "anecdote" facilitates the transformation of the story of "I" into "us" and causes the birds to accompany "Hoopoo". The "anecdote" creates a crisis and extreme urgency. The "anecdote" intensifies the theatrical requirement of the call. The "anecdote" highlights the good and the collective interest of the birds. The "anecdote" builds a common socialization and worldview of birds. "Anecdote" increases the action and persuasion function of language and its persuasive power. The "anecdote" facilitate the fascination and conquest of the birds' minds.
Machine summary:
سوال اين است که نقش وکارکرد اين حکايت ها چيست و چرا «عطار» بر استفاده از اين نوع روايي، اصرار دارد؟ پيش فرض اين است که حکايت يکي از ابزار و تمهيدات مورد نياز براي شکل دهي به يک بسيج جمعي است و عطار آگاهانه تلاش ميکند تا ساختار منطق الطير را بر «حکايت » استوار سازد.
منطق الطير، انقلاب ، حکايت ، روايت ارجاع به اين مقاله : خسروي شکيب ، محمد (١٤٠٢)، نقش و تحليل کارکردگرايانۀ «حکايت » در انقلاب هاي جمعي (مطالعۀ موردي قصۀ مرغان جهان در منطق الطير)، زبان و ادب فارسي (نشريۀ سابق دانشکدة ادبيات دانشگاه تبريز)، (٢٤٧) ٧٦، ٦٩-٥١.
بيش از ١٩٤ حکايت و تمثيل در متن منطق الطير وجود دارد که در هموارکردن مسير و جهت گردهمايي و فراخوان عمومي مرغان اهميت زيادي دارند و موجب شکل گيري و در نهايت نتيجه بخش شدن بسيج جمعي مرغان براي تغيير ميشوند.
حکايت ؛ همراه کردن مرغان و بسط مشارکت جمعي از آنجا که ذهن انسان ، ساختارهاي روايي را آسان تر درک ميکند و از آنجا که داستان سرايي و حکايت ، همراهي و مشارکت جمعي را در فراخوان هاي عمومي، تقويت ميکند، هدهد نيز تلاش ميکند تا دعوت عمومي و انقلاب مورد نظر خود را با استفاده از «حکايت » و «داستان » پيش ببرد.
حکايت ؛ رضايت و مشارکت آگاهانه عطار با خلق شخصيت هدهد و همچنين با استفاده از حکايت و تمثيل هاي فراوان ، تلاش مي کند بسيج و سازمان جمعي مورد نظر براي انقلاب فکري و ذهني خود را بر پايه ي رضايت مرغان و نيز مشارکت آگاهانه ي آنان قرار دهد.