Abstract:
در مسیر تحولات تاریخی، کشورها با بزنگاه های مهم تاریخی مواجه می شوند. بزنگاههای تاریخی در کشورهای مختلف به شیوههای گوناگونی رخ میدهند و با شکلگیری مسیرهای متفاوت، میراث جداگانه و متمایزی را برای هر کشور تولید میکند. بعد از انقلاب مشروطه، یکی از مهمترین بزنگاه-های تاریخ معاصر ایران کودتای سوم اسفند 1299 است. تا قبل از انقلاب مشروطه در برهههای زیادی قدرت به صورت غیرمشروط تعیین میشد و شاه و حلقههای محدود به او به هزینهی جامعه نهادهای اقتصادی را در خدمت ثروتمند شدن خود و فرادستان نزدیک به خود قرار میداد. بعد از کودتای سوم اسفند با اینکه نهادهای مجلس شورای ملی و سایر مراکز اداری تاسیس شده بودند اما هیچ کدام از نهادها همطراز قدرت شاه نبود. بحث اصلی این پژوهش که به روش بررسی تاریخی انجام گردیده است به نقش حکومتها و فرادستان در اقتصاد و سیاست ایران و عقبماندگی آن اشاره دارد. نتایج تحقیق نشان میدهد فراگیر نکردن سیاست و اقتصاد و در اختیار گرفتن زمینهای کشاورزی و کارخانههای صنعتی در دست عدهای از فرادستان که عموما زمینداران نماینده مجلس و نظامیان و شخص رضاشاه را دربر میگرفت اقتصاد و تولید ایران را در سطح معیشتی نگه داشت. به عبارتی دیگر انحصار قدرت سیاسی و نبود نهادهای محدودکننده قدرت حاکم بعد از کودتای سوم اسفند منجر به انحصار قدرت سیاسی و اقتصادی در دست حکومت و فرادستان گردید و این نهادهای سیاسی و اقتصادی میراثی برای حکومتهای بعد گردید. اگرچه راهآهن و جاده و کارخانههایی تاسیس شد و تولید و درآمد ملی افزایش یافت اما مردم عادی در شهرها و کشاورزان در روستا که جمعیت عمدهی آن دوران را تشکیل میدادند از آن بیبهره ماندند. لذا تحت نهادهای استثماری سیاسی، نهادهای فراگیر اقتصادی تاسیس نشد به طوری که درآمد و سطح مصرف و رفاه مردم تغییری نکرد.
In the course of historical changes, countries face historical critical junctures. Critical junctures occur in different ways in different countries, and by forming different routes they produce a separate and distinct heritage for each country.After the constitutional revolution, one of the most important critical junctures in the contemporary history of Iran is the coup d'etat of Esfand 1299. Prior to the constitutional revolution, power was determined unconditionally for many periods and the king and his entourage used economic institutions to enrich themselves at the expense of society.The main discussion of this study refers to the role of governments and superiors in Iran's economy and politics and it refers to its retardation after the coup d'etat Third of Esfand 1299. Although the institutions of parliament and other administrative centers were established, none of them was equal to the power of the Shah. The results of this study show that Non-pervasiveness of politics and economy and taking over agricultural in the hands of a number of high-ranking officials, which generally included landowners, members of parliament, the military, and Reza Shah Pahlavi herself, it maintained Iran's economy and production at a standard of living. Monopoly of political power and lack of institutions restricting the ruling power after the coup d'etat led to monopoly of political and economic power in the hands of the government and superiors and these political and economic institutions became a heritage for later governments. This marginalized economic growth and development, so that at the end of Reza Shah's rule there was a famine and economic problems
Machine summary:
نتايج تحقيق نشان ميدهد فراگير نکردن سياست و اقتصاد و در اختيار گرفتن زمين هاي کشاورزي و کارخانه هاي صنعتي در دست عده اي از فرادستان که عموما زمينداران نماينده مجلس و نظاميان و شخص رضاشاه را دربر ميگرفت ، اقتصاد و توليد ايران را در سطح معيشتي نگه داشت .
تا قبل از انقلاب مشروطه تاريخ کشور ايران بيانگر آن است که در برهه هاي زيادي قدرت به صورت غيرمشروط تعيين ميشد و شاه و حلقه هاي محدود به او به هزينه ي جامعه نهادهاي اقتصادي را در خدمت ثروتمند شدن خود و فرادستان نزديک به خود قرار ميداد.
اين تحقيق ترکيب نهادهاي سياسي و اقتصادي در تاريخ معاصر ايران است که سعي دارد با نمونه هاي تاريخي بعد از انقلاب مشروطه از اين انديشه دفاع کند که نهادهاي سياسي استثماري نقش کليدي در ايجاد نهادهاي اقتصادي استثماري دارند به طوري به جز فرادستان و نظاميان و نزديکان رضاشاه اکثريت مردم شهر و روستا از افزايش درآمد و توليد ملي بهره اي در آن دوره نبردند.
نورث در مقاله اي ديگر (١٩٨٩) تحولات نهادهاي حاکم بر انگلستان قرن هفدهم ميلادي را مورد مطالعه قرار داد و به اين نتيجه رسيد که تا مادامي که پادشاه از طريق نهادهاي سياسي و قانون اساسي دچار محدوديت هاي نهادي نگرديد، رشد اقتصادي تحت نهادهاي فراگير به وقوع نپيوست .
,(eds) Cambridge University Press, Cambridge Issawi, Charles(2008), European Economic Penetration, 1872-1921, in Cambridge History of Iran, vol 7: From Nadir Shah to Islamic Republic of Iran, pp 590- 608, Avery, p.