Abstract:
تعادل، یکی از ایدههای محوری در تاریخ فکری سیمون وی است که با بررسی آن میتوان رخنۀ نگرش خاص او را در تمام ابعاد زندگی به نظاره نشست. سیمون وی، در خلال شرح خویش از مفهوم تعادل تلاش دارد با حفظ ارزشهای انسانی میان انسان و نیروهایِ حاکم در طبیعت و همچنین، میان انسان و نیروهایِ حاکم در جامعه هماهنگی ایجاد کند. او با کمکگرفتن از معنای کار، تعادل را برای رسیدن به عدالت در بستر جامعه بررسی میکند. وی از رهگذرِ ایدۀ تعادل مفاهیمی چون قدرت، حیثیت و جامعۀ سرکوبشده را تحلیل میکند و انقلاب را برای نجات جامعۀ سرکوبشده ناکارآمد میداند. سیمون وی نشان میدهد که آدمی چگونه میتواند با تغییر در نگرش به زندگی و عنصر رضایت، خود را از «سلطه» رهایی بخشد و ازطریق پیوند با امر غیرشخصی میان انسان و تمام نیروهای حاکم، اعم از اجتماعی و طبیعی، و میان خودش و آنها تعادل ایجاد کند. بدیننحو، تعادلی که وی مطرح میکند، نهتنها به هیچگونه حزب و یا سیاستی وابسته نیست، حتی از متکیبودن به علم که دستاورد بشری جهت سهولت در زندگی است، به دور است. هدف از نگارش این مقاله آشنایی مختصر با فلسفۀ سیاسی سیمون وی با محوریت آموزۀ «تعادل» است که تاکنون به آن توجه نشده است.
Equilibrium is one of the central ideas in Simone Weil's intellectual history, which can be examined to recognize the bias of her attitude in all aspects of her life. Through the expression of equilibrium, Simone Weil, by preserving human values, tries to create a harmony between man and the forces that govern nature, as well as between man and the forces that govern society. With the help of the meaning of work, she examines the equilibrium in order to achieve justice in the context of society in such a way that the human personality remains intact. Through the idea of equilibrium, she analyzes concepts such as power, prestige, and oppressed society, and considers the revolution ineffective in saving an oppressed society. Simone Weil shows how man, by changing his attitude to life, can free himself from domination with the help of the element of satisfaction; and how man, through connecting with impersonal matter between man and all the ruling forces (both social and natural), can make an equilibrium between himself and them. In this way, the equilibrium which she puts forward is not only dependent on any party or policy, but also free from reliance on science, which is the human achievement of making life easier.
Machine summary:
پرسشهای پیش رو در این مقاله عبارتاند از: ایدۀ تعادل از چه جایگاه و ضرورتی در اندیشۀ سیمون برخوردار است؟ آیا علم و تکنولوژی میتوانند به ایجاد تعادل میان فرد و طبیعت منجر شوند؟ چگونه یک اجتماع میتواند بهسوی تعادل سوق یابد و نقش ساختارهای سیاسی، بروکراتیک و اجتماعی در نیل به آن چیست؟ در این نوشتار با تکیه بر دو مقالۀ سیمون ویْ با نامهای تأملاتی درباب دلایل آزادی و سرکوب اجتماعی و ایلیاد یا منظومۀ جبر در کنار سایر آثارش بهویژه نیاز به ریشهها و سرکوب و آزادی، ضمنِ بررسیِ مفهومِ تعادل [بیرونی]، نشان داده میشود که چگونه انسان بهمنظور رهایی از نیروهایِ حاکم در طبیعت خودش را سرسپرده جامعه میکند؛ هرچند انسان در مقابله با طبیعتْ رفتاری خداگونه دارد و بر آن تسلطی نسبی پیدا میکند، بهجایِ طبیعتْ بردۀ جامعه شده است.
سیمون وی در این مقاله با تعریف فرد بهعنوان یک موجود فعال، بحث را آغاز میکند و سپس به این مسئله میپردازد که چه چیزی برای انسان تعادل با محیط پیرامون او محسوب خواهد شد؛ زیرا نیروهایِ موجود در طبیعت بر انسان غالباند و دراینباب چنین میآورد: «و معمای موقعیت انسانی در آن است که میان انسان و نیروهای طبیعت پیرامونش که هنگام بیکنشی او بینهایت بار فراتر از اویند، تعادلی وجود ندارد؛ تعادل فقط در کنش وجود دارد که آدمی با آن و ازطریق کار، زندگیاش را بازمیآفریند» (Weil, 1970: 18).