Abstract:
دستیابی به یک عقلانیت اجتماعی قوی و کارآمد یکی از دغدغههای مهم متفکران مسلمان بهویژه همزمان با بلوغ عصر مدرن بوده است. مسأله اصلی این است که چگونه میتوان از لابهلای نگاههای انتزاعی و تکساحته به عقل و عقلگرایی میان فیلسوفان و متکلمان اسلامی که در ساحت عمل، عمدتاً در قامت حکمت عملی بروز و ظهور یافته است به عقلانیتی دست یافت که در عین برخورداری از وجاهت دینی، بتواند ضمن پیوند با عقل ابزاری و به تبع آن دانش تجربی، قدرت مادی- معنوی عالم اسلامی را به صورت توأمان برای جبران عقبماندگیها و رقابت با تمدن جدید غرب ارتقاء بخشد. برای این منظور، مباحثی کلی در پیشینه پژوهشی این عرصه مشاهده میشود اما هیچکدام از این مباحث کلی نتوانسته به صورت روشن، نظریهای را جهت ظهور یک عقلانیت اجتماعی کارآمد ارائه کند. این مقاله با استنباطی تازه از متون دینی و با توجه به مذاق دین در عرصه کاربرد عقل ابزاری و محاسباتی و همچنین دانش عرفی در ساحت حیات فردی و اجتماعی، تلاش نموده تا با ارائه مفهومی تازه از عقلانیت و بافت تئوریک به آن، پنجره تازهای را به روی این بحث مهم باز کند. در مقاله حاضر روش اصلی، استدلالی- استنتاجی است و البته در بررسی متون دینی از روش اجتهادی نیز بهرهگیری شده است. چارچوب نظری مباحث مقاله عمدتاً مبتنی بر نگرش صدرایی به هستی و انسان شکل گرفته است هرچند در حوزه عمل، از رویکرد صدرایی نیز عبور شده است.
دستیابی به یک عقلانیت اجتماعی قوی و کارامد یکی از دغدغههای مهم متفکران مسلمان بهویژه همزمان با بلوغ عصر مدرن بوده است. مساله اصلی این است که چگونه میتوان از لابهلای نگاههای انتزاعی و تکساحته به عقل و عقلگرایی میان فیلسوفان و متکلمان اسلامی که در ساحت عمل، عمدتا در قامت حکمت عملی بروز و ظهور یافته است به عقلانیتی دست یافت که در عین برخورداری از وجاهت دینی، بتواند ضمن پیوند با عقل ابزاری و به تبع ان دانش تجربی، قدرت مادی- معنوی عالم اسلامی را به صورت توامان برای جبران عقبماندگیها و رقابت با تمدن جدید غرب ارتقاء بخشد. برای این منظور، مباحثی کلی در پیشینه پژوهشی این عرصه مشاهده میشود اما هیچکدام از این مباحث کلی نتوانسته به صورت روشن، نظریهای را جهت ظهور یک عقلانیت اجتماعی کارامد ارايه کند. این مقاله با استنباطی تازه از متون دینی و با توجه به مذاق دین در عرصه کاربرد عقل ابزاری و محاسباتی و همچنین دانش عرفی در ساحت حیات فردی و اجتماعی، تلاش نموده تا با ارايه مفهومی تازه از عقلانیت و بافت تيوریک به ان، پنجره تازهای را به روی این بحث مهم باز کند. در مقاله حاضر روش اصلی، استدلالی- استنتاجی است و البته در بررسی متون دینی از روش اجتهادی نیز بهرهگیری شده است. چارچوب نظری مباحث مقاله عمدتا مبتنی بر نگرش صدرایی به هستی و انسان شکل گرفته است هرچند در حوزه عمل، از رویکرد صدرایی نیز عبور شده است.