Abstract:
حیات علمی کانت، با یک نگاه کلی، به دو دورۀ پیشانقدی و نقادی تقسیم میشود. برخی محققان با دقت نظر بیشتری به بررسی سیر تاریخی تحول و تکامل اندیشه¬های کانت پرداخته و دورۀ نقادی را نیز به دو بخش تقسیم کرده¬اند. تبیین دیدگاه کانت در مسئلۀ شر ـ با توجه به تفاوت نگاه ظریفی که در آثار منتشر شده از وی در اوایل دورۀ نقادی و اواخر آن بچشم میخوردـ سیر شکلگیری ساختار فکری وی در اینباره را بتصویر میکشد. مطالعات صورتگرفته در این زمینه، فاصلهگرفتن تدریجی کانت از معرفت نظری نسبت به خدا و بالتبع، پاسخ کلامی به مسئلۀ شر را نشان میدهد، که در اواخر دورۀ نقادی به اوج میرسد. اصل «آزادی» که از اصول موضوعۀ اخلاق در اندیشههای نقادی کانت است، محور اصلی توجیه شرّ اخلاقی در آثار او، بویژه در دورۀ نقادی متأخر است. نوشتار پیشرو با شیوۀ توصیفیـتحلیلی، به بررسی دیدگاه کانت در مورد مسئلۀ شر در دو دورۀ نقادی میپردازد. کانت در اوایل دورۀ نقد، نظریۀ «بهترین جهان ممکن» را تأیید کرده، اگرچه در این نظریه، مفهوم «کمال» با مفهوم «واقعیت» یکسان پنداشته شده است، اما او در اواخر دورۀ نقد، از تعریف رایج «خیر و شر» فاصله گرفته و با انکار شایستگی تئودیسه¬های فلسفی، پاسخی جدید برای معضل شرور ارائه میدهد. کانت در دورۀ نقادی، شر را ذاتی بشر دانسته و تفسیر سنتی و رواقی از منشأ زمانی و عقلی شر در طبیعت انسان را نفی مینماید.
Machine summary:
با این دیدگاه، گرچه غیرمستقیم اما آگاهانه، اعتراض دیگری را که ممکن است ـ بدلیل آفرینش مخلوقی که آزادانه مرتکب شر میشود ـ متوجه خداوند گردد، نفی میکند، زیرا بنظر میرسد دفاعیه مبتنی بر اختیار، گرچه مسئولیت مستقیم شرّ اخلاقی را از دوش خداوند برمیدارد، اما نقش او را در خلق فاعل چنین شرّی کمرنگ نمیسازد، چراکه خداوند با علم پیشین خود از نتیجۀ عمل آزادانۀ انسان آگاهی داشته اما برغم این آگاهی، به آفرینش او رضایت داده است (Huxford, 2020: p.
همچنین در این دوره، کانت علاوه بر حمایت از ایدۀ بهترین جهان ممکن، با طرح آزادی و اختیار بعنوان منشأ شرّ اخلاقی، ارزشگذاری اقسام خیر، منحصر ساختن خیر واقعی در ارادۀ خیر، و در نهایت، ترسیم روند تاریخی پیشرفت نوع بشر از شر بسوی کمال اخلاقی، اساس و بنیان تئودیسهیی را پایهریزی میکند که شاید بتوان آن را تئودیسۀ «پیشرفت اخلاقی» نامید؛ چنانکه بعضی از کانتپژوهان به آن معتقدند (Huxford, 2020: pp.
ممکن است برخی عبارات کانت این گمان را برانگیزد که وی به نوعی حالت خنثی میان خیر و شر در رفتار انسان قائل است، زیرا از تمایز میان سه مرحله از استعداد شرارت در طبیعت انسان سخن میگوید ـ 1) ضعف کلی قلوب انسانی در پیروی از اصول اتخاذ شده یا شکنندگی طبیعت انسان؛ 2) فقدان اخلاص در قلوب انسانی؛ 3) فساد یا واژگونی قلوب انسانی ـ اما باید توجه داشت هر سه مرحله از منظر کانت شر محسوب میشود و تنها درجات و مراتب آن متفاوت است، چراکه در مرحلۀ نخست، انسان در مطابق ساختن کامل ارادۀ خود با اصول اخلاقی در مرحلۀ عمل (نه در مرحلۀ اندیشه یا انگیزه) ضعیف است.