Abstract:
«خیال» یکی از قوای ادراکی انسان است که در داشتن آن با حیوانات اشتراک دارد. این مفهوم که از فلسفۀ یونان به تراث فلسفی مسلمانان منتقل شده، در نفسشناسی فیلسوفان مسلمان، از فارابی تا صدرالمتألهین شیرازی، مسئلهیی بسیار مهم و پرکاربرد بوده و حتی برخی از پرسشهای کلامی از رهگذر همین مسئله پاسخ داده شدهاند. از همان آغاز، فیلسوفان مسلمان بخشی از جستارهای خود را به بررسی و تبیین چیستی و چگونگی مفهوم خیال اختصاص دادهاند. البته این مفهوم در روند تاریخ فلسفه، ثابت و بدون تغییر نمانده و در هر یک از نظامهای فلسفی، مفهومی متمایز پیدا کرده است. حکمتهای سهگانه در تاریخ فلسفۀ اسلامی (حکمت مشاء، حکمت اشراق و حکمت متعالیه) هر یک نگرهیی خاص به این موضوع دارند که با دو قرین دیگرش متفاوت است. پژوهش حاضر بر آن است نظریات برخی از بزرگان فلسفۀ اسلامی دربارۀ چیستی قوۀ خیال را بررسی کند و تفاوتهای موجود میان آنها را آشکار نماید. نتیجۀ این بررسی آنست که دیدگاه فیلسوفان در باب مفهوم خیال، در طول تاریخ (از فارابی تا صدرالمتألهین شیرازی) ثابت و یکسان نبوده و هر یک مطابق نظام فلسفی خود، تبیینی خاص و بدیع دربارۀ این مفهوم داشتهاند؛ از فارابی که این قوه را یک جزء مادی از نفس دانسته تا دورۀ صدرالمتألهین شیرازی که به عالم مثال تبدیل شده است. روش انجام تحقیق پیشرو، توصیفی ـ تطبیقی و با استفاده از منابع کتابخانهیی است.
Machine summary:
«از متخیله تا خیال»؛ بازشناسی تطور مفهوم خیال در نظام فکری فارابی، ابنسینا، سهروردی و ملاصدرا ابراهیم بازرگانی="استادیار موسسه آموزش عالی هنر و اندیشه اسلامی، قم، ایران؛ تاریخ دریافت: 8/4/1402 تاریخ پذيرش: 25/7/1402 نوع مقاله: پژوهشی"/> «خیال» یکی از قوای ادراکی انسان است که آدمی در داشتن آن با حیوانات اشتراک دارد.
در آثار صدرالمتألهین شیرازی نیز گرچه واژههای متخیله و مفکره بکار رفته، اما خیال بیشترین کاربرد را بخود اختصاص داده و تبدیل به عالمی شده که نفس در آن مرتبه، صورتهای مثالی را ایجاد و نگهداری میکند.
فارابی خیال را بعنوان قوۀ متمایز و مستقلی مطرح نکرده، چراکه از دیدگاه او متخیله افزون بر آنکه تجزیه و ترکیب صورتها را انجام میدهد، کار حفظ صور را نیز بعهده دارد (فارابی، 1421: 24؛ همو، 1995: 88).
آنچه در اینجا اهمیت دارد، سه مورد است که باید در نظر داشته باشیم: مورد اول؛ خزانهیی برای صور حسی فرض شود که فارابی متخیله و ابنسینا خیال را خزانۀ این نوع از صور میدانند.
در اندیشۀ هر دو فیلسوف، این قوۀ مادی، قابلیتهای مهمی را پیدا کرده؛ بر اساس نگاه فارابی، متخیله را باید در همۀ حوزههای انسانی فعّال دانست و به تعبیر بهتر، تنها قوهیی است که هم در قلمرو فردی و هم در قلمرو اجتماعی، هم در عالم ماده و هم در عالم تجرد تأثیر معرفتی دارد.
در عینحال این نیز مهم است که اگر صورت، جزئی باشد و نفس به همان حالت آن را حفظ کند و در آن تصرفی نکرده باشد، قوۀ متخیله با تمثل اشیاء آنها را حکایت میکند.