Abstract:
در بستر تاریخی، خرقه و مرقعه از مصادیق بارزی است که جریانات اثرگذار عرفانی را نمایندگی میکرده و کارکرد آن در منظر و مرآی خوانندگان بوده است. کتاب کشف المحجوب از آثار برجستة قرن پنجم هجری است. این کتاب از جهات گوناگونی حائز اهمیّت است؛ نخست این که این اثر از قدیمیترین کتب باطن اندیشان ادب فارسی است، دیگر این که کتابی جامع در تدوین بنیانهای فکری اهل معرفت است. در این کتاب علاوه بر تکثر اصطلاحات و مفاهیم مشتمل بر اندیشههای معرفتگرایان، از سلاسلی در مکتب عرفان سخن به میان آمده که در آن زمان وجود داشتهاست، این شیوه در آثار سایر عرفا بیسابقه بوده، یا کمتر به چشم میخورد. این پژوهش بر آن است که در دایرهی اندیشهی هجویری خرقه چه معنایی دارد؟ طرفه این که از میان انواع خرقه هجویری بدون ذکر نام، به خرقهی ارادت اشاره کرده، در این باره گفته است که مرید باید سه سال متوالی تحت نظر مرشد باشد. سال اول به خدمت خلق، سال دوم به خدمت حقّ و سال سوم به مراعات دل بپردازد تا مستحقّ دریافت خرقه از دست پیر شود. هجویری به تقارن معنوی بین اجزای خرقه و رموز آنها اشاره کرده است. از نظر او چون قبّ پارهای از پیراهن است که هنگام مصیبت چاک میزنند و از آن جا که هنگام مصیبت، صبر سزاوار است، پس زینت گریبان جامة وجود آدمی شکیبایی است. در این مقاله کوشش شدهاست تا با تکیه بر روش توصیفی-تحلیلی به بررسی و واکاوی بازتاب خرقه در کشف المحجوب هجویری بپردازیم.
Machine summary:
«این طرز بحث در کتب سایر کسانی که راجع به احوال صوفیه و مشایخ تصوف کتاب تألیف کردهاند سابقه ندارد و حتی این دوازده فرقه که وی از آن ها صحبت میدارد طرز تقسیم فرقههای اهل مقالات را به خاطر میآورد و به هر حال بیشتر مبتنی است بر اختلاف آراء مشایخ در اصول طریقت و نه در باب فروع آن که بعدها مبنای پیدایش سلسلههای صوفیه شد» (زرین کوب،1379: 72).
در «اللمع»، «رسالهی قشیریه» و حتی در «التعرف» و آثار شناخته شدهی سلمی، سخنی از مرقعه و خرقه نیست با این که پوشیدن جامهی صوف و خشن و کبود در میان زاهدان و صوفیان مرسوم بودهاست؛ اما این نشانهی آفتپذیر زهد و تصوف رسمی، پیوسته راه نااهلان را در جمع اهل حقیقت هموار میداشته، و گویا به همین دلیل هجویری چنین مباحثی را مطرح کردهاست.
تفسیر عرفانی خرقه هجویری مرقعه را پیراهن وفا برای اهل صفا دانسته و معتقد است صوفیان با پوشیدن آن از کونین مجرّد میشوند و از مألوفات منقطع میگردند (همان:۶۶) و هنگامی که شخص به مقام فنا میرسد، «لباس اختیار کردن محال باشد و با تکلّف خود را زینتی ساختن ناممکن.
» (منور،1388: 466) دربارة تخریق خرقة صوفیان نظرات مختلفی وجود داشتهاست؛ عدهای دریدن خرقه را به هنگام سماع اسراف و کار بیهوده میدانستند و عدهای معتقد بودند که اگر این کار از روی اختیار نباشد و در اثر وجد و حال وارد شده باشد، نه تنها اسراف نیست بلکه دریدن جامه نشان از رسیدن فرد به مقام بالاتر است.