Abstract:
منظومۀ جنگ خراسان حماسهای تاریخی و متعلق به نیمۀ دوم سدۀ سیزدهم هجری است که شاعری ناشناس با تخلص «محتاج» آن را به پیروی از شاهنامۀ فردوسی سروده است. او در این منظومه وقایع مربوط به «فتنۀ سالار» یا «واقعۀ سالار» را که در دوران حکومت ناصرالدینشاه قاجار از خراسان آغاز شد و حکومت مرکزی را درگیر کرد، در بحر متقارب به نظم کشیده است. این مقاله ابتدا به معرفی و بررسی منظومۀ حماسی-تاریخی جنگ خراسان پرداخته و سپس با تحلیل مولفههای متنی و فرامتنی آن نشان میدهد که برای تبیین مفاهیم شکلدهنده به هویت ایرانی در عصر قاجار و ادوار متنهی به دورۀ معاصر، در کنار نگاه باستانگرایانۀ افراطی –که فقط بهخاطر تاثیر گفتمان مسلط بر عصر قاجار بیشتر شنیده شده است- میتوان به انگارههای هویت ایرانی جدید از خلال بررسی منظومههای حماسی متعلق به ادوار اخیر توجه کرد؛ امری که در مطالعات فرهنگی معاصر از آن غفلت شده است.
Following the style of Shahnameh, the War of Khorasan poem is an historical epic belonging to the second half of the thirteenth century composed by an unknown poet whose pseudonym is Mohtaj. Using the Moteghareb mode, he versified the events related to Salar’s uprising which began in Khorasan in the reign of Naseredin Shah Qajar and involved the central estate. This article first introduces and studies this work, then by analyzing its textual and meta textual features show that in order to explain the concepts which form the Persian identity in the Qajar period and the eras leading to the contemporary era alongside the exaggerated ancient outlook which is solely due to the influence of the dominant discouse over the Qajar period is more familiar, one can pay attention to the new Persian identity through the examination of the epic poems belonging to the recent periods, a subject often neglected in contemporary cultural studies.
Machine summary:
این مقاله ابتدا به معرفی و بررسی منظومۀ جنگ خراسان پرداخته و سپس با تحلیل مؤلفه های متنی و فرامتنی آن نشان میدهد که برای تبیین مفاهیم شکل دهنده به هویت ایرانی در عصر قاجار و ادوار متنهی به دورة معاصر، در کنار نگاه باستان گرایانۀ افراطی –که فقط به خاطر تأثیر گفتمان مسلط بر عصر قاجار بیش تر شنیده شده است - میتوان به انگاره های هویت ایرانی جدید از خلال بررسی منظومه های حماسی متعلق به ادوار اخیر توجه کرد؛ امری که در مطالعات فرهنگی معاصر از آن غفلت شده است .
در طول تاریخ عناصر و مؤلفه های متعددی این هویت جمعی مشترک را شکل داده و تثبیت کرده اند و چنانکه خطیبی معتقد است «هویت ایرانی ریشه در اسطوره هایی دارد که از هزاران سال پیش نیاکان ما آن ها را خلق کردند و استمرار بخشیدند، و داستان های حماسی دربارة شاهان و پهلوانان آرمانی ایرانیان چون کی خسرو و گرشاسپ و آرش و رستم ، در تاریخ ایران ، پشتوانه های فکری و معنوی نیرومندی بود که هم بستگی مّ لی را تقویت می کرد» (خطیبی، .