Abstract:
ماهیت فاکت در علوم اجتماعی و نسبت آن با ارزشها، یکی از مهمترین مناقشات کلاسیک و امروزین معرفتشناسی و روششناسی علوم اجتماعی را تشکیل میدهد. مقاله حاضر به این پرسش میپردازد که «آیا فاکت اجتماعی ارزشبار است؟ اگر آری، عینیت فاکت اجتماعی ارزشبار چگونه ممکن است؟». در پاسخ به این مسئله، سه رهیافت اثباتی، ضداثباتی و پسااثباتی سه تز رقیب را مورد بحث و بررسی قرار دادهاند. پژوهش حاضر از طریق تحلیل محتوا آراء پسااثباتی ماکس وبر که بر معرفتشناسی کانت و نئوکانتیهای مکتب بادن استوار است، استدلال میکند که در علوم اجتماعی اولاً؛ مداخله ارزشها در گردآوری، ثبت و برساخت فاکت اجتماعی امری ممکن، مشروع و حتی ضروری است و از اینرو، فاکت اجتماعی ارزشبار است. ثانیاً؛ ارزشباری فاکت اجتماعی نهتنها مخلِّ عینیت نیست بلکه شرط سوبژکتیو عینیت است. در رهیافت وبری، ارزشهای کنشگران اجتماعی نقش «مقوم» و ارزشهای پژوهشگران اجتماعی نقش «تنظیمکننده» در برساخت فاکت اجتماعی ایفا میکنند.
The nature of fact in the social sciences and their relation to values has been one of the most important classical and modern controversies of the methodology of the social sciences. The present article addresses the question, "Is social fact value-laden? "If so, how is the objectivity of a valuable social fact possible?". In response to this question, the three approaches of positivity, anti-positivity and post-positivity of three competing theses are discussed.The present study argues through the content analysis of Max Weber's post-positive views, which are based on Kant's epistemology and the neo-Kantian school of Baden, that in the social sciences, first; The intervention of values in the collection, recording and construction of social fact is possible, legitimate and even necessary, and therefore, social fact is value-laden.Secondly; The value of social fact is not only detrimental to objectivity but also to the subjective condition of objectivity. In Weber's approach, the values of social actors play a " constitutive " role and the values of social researchers play a "regulating" role in constructing social fact.
Machine summary:
در بررسي ديدگاه وبر در خصوص نقش ارزش ها در برساخت فاکت اجتماعي، ميبايست نقش «مقوم » ارزش هاي کنشگران اجتماعي از نقش «تنظيم کنندة» علايق ارزشي و فرهنگي پژوهشگران را متمايز کنيم که اين تمايز، ريشه در تمايز کانت دارد، آنجا که کانت در طرح مسئله شرايط امکان معرفت عيني، با ايجاد تمايز بين دو کاربرد «تنظيمي ١» و «قوام بخش ٢ِ» اصل خرد، کاربرد مشروع اصل خرد را تنها از نوع کاربرد «تنظيمي» ميداند: «اصل خرد به هيچ وجه اصل مقوم خرد نيست که مفهوم جهان محسوس را فراسوي هر گونه تجربه ممکن بگستراند، بلکه همان اصلي براي بزرگ ترين ادامه و گسترش ممکن تجربه است که ما را بازميدارد از اينکه هرگونه مرز تجربي را همچون مرز مطلق ، اعتبار دهيم » (کانت ، ١٣٦٢: ٥٣٧ B ,٥٠٩ A).
نزد وبر نيز واقعيت به مثابۀ داده هاي خام تا زماني که نسبتي با ذهنيت کنشگران و ارزش هاي محققان برقرار نکردند فاقد معناست و از اين رو، نميتوان به آن فاکت گفت چراکه فاکت در نسبت با ذهن کنشگران و معنادهي آنها همچنين علايق نظري محققان است که در يک روندي از انتزاع و گزينش ، از حالت داده خام به فاکت اجتماعي عيني ارتقا مييابد.
در عبارت بالا، وبر ميکوشد آن ساده انگاري را که جريان هاي اثبات گرايانه در مورد عينيت واقعيت ارائه ميدهند تا اندازة بسيار تعميق دهد چراکه داده ها تا زماني که نسبتي با ذهن و ارزش - ها برقرار نکردند فاقد معنا هستند و از اين رو، آن چيزي را ميتوان فاکت اجتماعي عيني خواند اگر و تنها اگر، کنشگر اجتماعي معنايي بدان بخشيده باشد.