Abstract:
ابهام یکی از مؤلّفههای شعر و هنر ایران، بهویژه پس از ظهور رمانتیسم است که درنتیجۀ تمایل ذوق زیباییشناسی مدرن، به خوانش متون مبهم و برجستهترشدن نقش مخاطب در دریافت معنا مطرح شد. شاعر مدرن با کاربست چندمعنایی و خلق خلأهای مفهومی در ساختار شعر، به آفرینش ادبیاتی ماندگار، خلّاق و پویا میپردازد. در این مقاله تلاش شده است بر اساس دیدگاه ویلیام امپسون (1906-1984) در کتاب هفت نوع ابهام، ابهامهای مجموعه شعر «طرح» از احمدرضا احمدی (1319) بررسی شود. روش این پژوهش، کیفی-کمّی است. مدل تحقیق، مفهومی و متضمّن سؤالات است. فنّ مورداستفاده برای جمعآوری اطّلاعات، تحلیل محتواست. برای تحلیل دادهها از نظریۀ ویلیام امپسون استفاده کردهایم. با بررسی شعر موج نو بر اساس انواع ابهامهای موجود و درجۀ کاربرد ابهام، افقهای تازهای از زیباییشناسی را بازخواهیم شناخت که به ما در بالندگی مهارتهای تفسیری و لذّتبردن بیشتر از شعر مدرن یاری میرساند. احمدی با معرّفی شعر موج نو به کمک مجموعۀ طرح (1341) تلاش میکند محتوای اجتماعی اشعار خود را در پوششی از ابهامهای ساختاری و زبانی بگنجاند. در شعر او زبان، ساختار و محتوا چنان در هم تنیده شدهاند که محتوا، خود بخشی از ساختار و بازیهای زبانی است. تصویرپردازی پراکنده و متناقض، همسانگویی و مکرّرگویی، معناگریزی و عدمقطعیت، نشان از ذهنی بداههپرداز، مردّد و البته خلّاق دارد که خوانندهای پرحوصله و فعّال میطلبد.
As one of the components of Iranian poetry and art, ambiguity was put forward with the tendency of modern aesthetic taste to read ambiguous texts and to highlight the role of the audience in receiving meaning, especially after the rise of romanticism. By using polysemy and creating conceptual gaps in the structure of the poem, the modern poet creates lasting, creative, and dynamic literature. In this article, Ahmad Reza Ahmadi’s (1940) poetry collection, Pattern has been investigated concerning its aspects of ambiguity, based on William Empson's (1906-1984) point of view in Seven Types of Ambiguity. This qualitative and quantitative research has a conceptual model and involves questions. The content analysis technique is used to collect data which is then analyzed, employing William Empson's theory of ambiguity. By examining new-wave poetry based on the types and the degree of ambiguity, we will recognize new horizons of aesthetics that will help us improve our interpretation skills and enjoy modern poetry more. By introducing new-wave poetry in his collection Pattern (1962), Ahmadi tries to embed the social content of his poems in the structural and linguistic ambiguities. Language, structure, and content are intertwined in his poetry in such a way that the content itself is a part of the structure and language games. Scattered and contradictory imagery, assimilation and repetition, ambiguity and uncertainty indicate that Pattern is composed by an improvisational, hesitant, and of course creative mind, and it requires an enthusiastic and active reader to delve into the texts.
Machine summary:
در اين مقاله تلاش شده است بر اساس ديدگاه ويليام امپسون (١٩٠٦-١٩٨٤) در کتاب هفت نوع ابهام ، ابهام هاي مجموعه شعر «طرح » از احمدرضا احمدي (١٣١٩) بررسي شود.
در ادبيات کلاسيک ، فصاحت از شروط اصلي کلام است و اگر شاعر باعث دورشدن معنا از ذهن خواننده شود، آن کلام ، ارزش خود را از دست ميدهد؛ براي همين ، ابهام در متون کلاسيک در حد ابهام واژگاني (غرابت )، استعاره يا نماد محدود شده و اگر در سطح نحو جمله داراي پيچش معنا باشد، از آن به تعقيد و اغلاق ياد ميشود که نزد بلاغيان قديم تا حدودي تحقيرآميز بوده است (فتوحي، ١٣٨٧: ١٨)؛ اما در ادبيات مدرن که فرم ، اهميت ويژه اي يافته است ، ابهام ، ارزش هنري قابل توجهي دارد و سبب عمق بخشي به متن ادبي و ماندگاري آن ميشود.
در شعر «آب فلز»، ابهام نوع دوم در عبارات «چشمان تو مذاب بودند»، «درختان ميوه هاي مذاب فلزي دادند» و «پرندگان ناخرسند حرارت زاييدند» وجود دارد که همۀ اين معاني پراکنده را شاعر براي ترسيم روز و شب به کار گرفته است و سپس با کنار هم چيدن تصاوير مبهم ديگري، منظور خود را ميرساند (ابهام نوع چهارم ): «آينه هاي غمگين در انبوه زنان و مردان گريه ميکردند/ خوشه هاي رنگ خوردٔە چشمانم به سماجت سنگ ها بر سينه ام آويخته بود/ و چشمان تو بر سينۀ کودکي ميدرخشيد و کودک سياه بود/ زمين ها را شناختم / آسمان ها را دريافتم / ستارگان را آب فلز دادم / و خورشيد را تا غروب منتظر چشمان تو گذاشتم » (همان : ٣٠ و ٣١).