Abstract:
تحلیل گفتمان غز لیات واصف باختری با رویکرد نورمن فرکلاف
محمّدشاهپور قادری *
حکدده
تحلیل گفتمان انتقادی» در پی کشف حقایق نهان در ژرفساخت آثار ادبی است» که در
آن مسائل زبانی و روابط میان گفتمانهاء با توجه به ساختارهای اجتماعی و فرهنگی با
مناسبات قدرت مطالعه میگردد. در این مقاله با استفاده از این رویکرد. گزارههای
اجتماعی» ناسیونالیزم قومی و هژمونی زبانی گفتمان سلطهء بازنمایی و مظالم اجتماعی و
«جنایات فرهنگی» حاکمان مستبد دهة چهل و پنجاه افغانستان» در غزلیات باختری تحلیل
شده و در مقابل» گفتمان انتقادی غزلیات باختری» در حوزه شعر معاصر فارسی افغانستان»
با روش تحلیلی - توصیفی و کیفی» از منظر تحلیل گفتمان انتقادی فرکلاف» در سه سطح
توصیض» تفسیر و تبیین گردیده است. غزلیات دهة چهل و پنجاه باختری» نمای روشن
برساختهایی است که بسیاری از دگردیسیهای اجتماعی و فرهنگی ایران کهن و
خراسان» در آن باز تاب یافته است. پژوهش حاضرء تلاش دارد مخاطب را در درک بهتر
ارزشهای ایدئولوژیک شاعر و تحلیل فضای گفتمان غالب دهة چهل و پنجاه در تاریخ
معاصر افغانستان پاری رساند. نتیجة پژوهش نشان داده» که باختری با نگاه ریزیین و انتقادی
اغلب زوایای پیدا و پنهان نظام مستبد گفتمان حاکم و زندگی دشوار طبقاتی آن زمان را
آشکار نموده است. شاعر» انتقادهای جدی به نظام اجتماعی و سکوت تلخ مردم در برابر
استبداد اجتماعی» وارد نموده و گفتمان قدرت و هژمونی زبانی دوران را بهشدت به چالش
کشیده است.
Machine summary:
در این مقاله با استفاده از این رویکرد،گزارههای اجتماعی، ناسیونالیزم قومی و هژمونی زبانی گفتمان سلطه، بازنمایی و مظالم اجتماعی و «جنایات فرهنگی» حاکمان مستبد دهۀ چهل و پنجاه افغانستان، در غزلیات باختری تحلیل شده و در مقابل، گفتمان انتقادی غزلیات باختری، در حوزۀ شعر معاصر فارسی افغانستان، با روش تحلیلی ـ توصیفی و کیفی، از منظر تحلیل گفتمان انتقادی فرکلاف، در سه سطح توصیف، تفسیر و تبیین گردیده است.
بنابراین، زبان با توجه به ساختارهای اجتماعی و مناسبات قدرت تحلیل، میشود و چنین مینمایاند که «تحلیل گفتمان انتقادی» نوعی جامعهشناسی زبان است و با توصیف مشخصات متن ادبی کار خود را آغاز و با تبیین ساختارهای اجتماعی دخیل در تعیین گفتمانها پایان میدهد و تأکید دارد که هر گفتمانی بهصورت تاریخی تولید و تفسیر میشود، ساختارهای گفتمانی بهوسیلۀ ایدئولوژی گروه قدرتمند، قانونی میشوند و گفتمان مقابل، این امکان را برای خود فراهم میآورد که فشار حاصل از بالا و احتمال مقاومت را در برابر روابط قدرت نابرابر، برجسته نماید.
ـ زبان و لحن تند باختری در ساختار گفتمانمدار غزلیاتش، او را در شعر معاصر فارسی افغانستان، شاعر معترض معرفی نموده که از وضیعت اجتماعی، گفتمان قومی و زبانی حاکم در دهۀ چهل و پنجاه بهشدت انتقاد کرده و در مقابل گفتمان غالب قدرت، محکم و استوار ایستاده و آنها را به چالش کشیده است.
بنابراین، پژوهش حاضر، با نوع نگاه انتقادی به تحلیل گفتمان فرهنگی و جامعهشناختی انتقادی غزلیات باختری پرداخته است که فرکلاف سه مرحله را برای انجام این کار مطرح میکند: «مرحلۀ اول، توصیف زبانی متن؛ مرحلۀ دوم، تفسیر یا بررسی رابطه بین متن و تعامل و مرحلۀ سوم، تبیین یا رابطه میان تعامل و بافت اجتماعی [چرایی بنمایههای مرحلۀ تفسیر متن را بیان میکند که بیشتر مبتنی بر گفتمان سلطه و نظام سیاسی] است» (Fairclough,1995: 95).