Abstract:
شهرها از نخستین اشکال آنها تا امروزیترین و مدرنترینشان، همواره بهعنوان پدیدههایی جغرافیایی، اجتماعی و سیاسی مطرح بودهاند؛ اتخاذ چنین نقشهایی در عرصه غیرادبی و همچنین قوت یافتن عنصر مکان در عرصۀ ادبیات مدرن، سبب گردیده است که شهر، هم به عنوان عاملی خوداتکا و هم به عنوان عنصری تاثیرگذار بر دیگر بخشهای زندگی انسان مطرح گردد. بر همین اساس، شهر در شعر و داستان نیز جلوهها و بازنماییهای خود را داشته است. در میان شاعران دهه سی ادبیات معاصر ایران، نصرت رحمانی از جمله شاعرانی است که نگاه ویژهای به انسان شهری و شهر دارد. بازنمایی فضاهای عمومی شهری در آن سالها از جمله فضاهایی هستند که بیشترین فراوانی را در دفاتر شعری او دارند. این مفاهیم در آثار نخستین رحمانی به چنان پیوندی با هم دست یافتهاند که حتی در غیاب مفهوم و تصویر کلی «شهر»، فضاهای عمومی آن و به ویژه جغرافیای جنوب شهر را فرا خاطر میآورند. این امر از آنرو اهمیت دارد که دههی سی در حوزه جغرافیای شهری، آغاز نگاه مستقل به مفهوم شهر است و در عرصهی ادبی نیز، با فاصله گرفتن از فضاهای غالبا عام، کلاسیک، روستایی و طبیعتمحور شعر نیما یوشیج، نصرت رحمانی، اهمیت بازنمایی شهر را در شعرهای خود خاطر نشان کرده است. بر اساس همین نگاه، در این پژوهش تلاش میشود با توجه به نگاه رئالیستی آمیخته با رمانتیسم موجود در اشعار نصرت رحمانی، به بررسی تصویر شهر و مفصلبندیهای اجزای آن در شعر بپردازیم، امری که سبب پدید آمدن تصاویر روشن، عینی، سطحی و تک لایه از شهر و متعلقاتش گردیده است .
Cities, from their earliest forms to the most contemporary and modern ones, have always been prominent as geographical, social and political phenomena; The adoption of such roles in the non-literary field, as well as the strengthening of the element of place in the field of modern literature, has caused the city to be presented both as a factor of self-reliance and as an element influencing other parts of human life.Accordingly, the city has had its effects and representations in poetry and fiction. Among the poets of contemporary Iranian literature of the 1930s, Nosrat Rahmani is one of the poets who has a special view of urban man and the city. The representation of urban public spaces in those years are among the spaces that are most frequent in his poetry books. In Rahmani's first works, these concepts have reached such a connection that even in the absence of the general concept and image of "city", they recall its public spaces and especially the geography of the south of the city.This is important because the 1930s in the field of urban geography is the beginning of an independent look at the concept of the city, and in the literary field, by moving away from the often common, classical, rural and nature-oriented spaces of Nima Yoshij, Nusrat Rahmani's poetry, the importance of the representation of the city has mentioned in his poems. Based on this point of view, in this research, we try to examine the image of the city
Machine summary:
بوطیقای شهر در شعر فارسی: بازنمایی فضاهای شهر در اشعار نصرت رحمانی احمد شاکری 1 استادیار پژوهشکده مطالعات فرهنگی و ارتباطات پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی سارا حسینی 2 دانشآموخته دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه ایلام چکیده: از منظر مطالعات فرهنگی، شهرها از نخستین اشکال آنها تا امروزیترین و مدرنترینشان، همواره بهعنوان پدیدههایی جغرافیایی، اجتماعی و سیاسی مطرح بودهاند؛ اتخاذ چنین نقشهایی در عرصه غیرادبی و همچنین قوت یافتن عنصر مکان در عرصۀ ادبیات مدرن، سبب گردیده است که شهر، هم بهعنوان عاملی خوداتکا و هم بهعنوان عنصری تأثیرگذار بر دیگر بخشهای زندگی انسان مطرح گردد.
این امر ازآنرو اهمیت دارد که دههی سی در حوزه جغرافیای شهری، آغاز نگاه مستقل به مفهوم شهر است و در عرصهی ادبی نیز، با فاصله گرفتن از فضاهای غالباً عام، کلاسیک، روستایی و طبیعتمحور شعر نیما یوشیج، نصرت رحمانی، اهمیت بازنمایی شهر را در شعرهای خود خاطر نشان کرده است.
بر اساس همین نگاه، در این پژوهش تلاش میشود با توجه به نگاه رئالیستی آمیخته با رمانتیسم موجود در اشعار نصرت رحمانی، به بررسی بازنمایی تصویر شهر و مفصلبندیهای اجزای آن در برخی اشعار او بپردازیم، امری که سبب پدید آمدن تصاویر روشن، عینی، سطحی و تک لایه از شهر و متعلقاتش گردیده است.
بر همین اساس، نگاه عصیانی نصرت رحمانی به تمام عناصر شعر او سرایت کرده است و در این میان، تصویر شهر نیز در شعر او برای نخستین بار به تشخصی بیمانند رسیده است.