Abstract:
تراژدی به عنوان یکی از اشکال نمایشی ریشه در آیینها و مناسک مذهبی یونان باستان دارد و خاستگاه آن به اشعار دیتیرمبیک که به ستایش داینسیوس خدای باروری و شراب میپرداخت، بازمیگردد. این اشعار و سرودهای وجدآور در سده ششم قبل از میلاد توسط تسپیس به گفتارهای نمایشی تکنفره تبدیل شد. بعدها آیسخولوس شخصیت دوم را وارد نمایش نموده و امکان برقراری دیالوگ را به وجود آورد. آنگاه در سده پنج قبل از میلاد، سوفوکل شخصیت سوم را وارد نمایشنامه کرد و امکان شکلگیری پیرنگ را که اساسا به معنای طرح و توطئه و دسیسه است، فراهم نمود. بنابراین از همان ابتدا، آنچه که این فرم ادبی را از سایر اشکال ادبی و نمایشی متمایز نمود، اهمیت عنصر تضاد، کشمکش و رنج بود. از همان ابتدا، با شکلگیری دیالوگ دینامیزم پیشبرنده طرح داستانی، نوعی تضاد، دوگانگی و دیالکتیک پویا بود که به رنج و نابودی انسان ختم میشود. در این مقاله، نگارنده سعی نموده است تا با بررسی اجمالی و مقایسه دیدگاههای متفکرانی همچون فردریش هگل، گئورگ لوکاچ، تئودور آدورنو و هنریک ادویان، در ابتدا، به ماهیت کشمکش به عنوان عنصر اصلی تراژدی، اعم از اینکه این نوع کشمکش جنبه فردی یا متافیزیکی داشته و یا واقعیت اجتماعی در شکلگیری آن نقش دارد، بپردازد و آنگاه به این سوال پاسخ دهد که آیا انسان معاصر میتواند به عمل تراژیک دست بزند؟
Tragedy as one of the dramatic forms has its roots in the Greek rituals, and its origin goes back to Dithyramb hymns. These passionate songs turned into monologues in the 6th century B.C. by Thespis. Later Aeschylus entered the second character and created the possibility of dialogue and Sophocles later entered the third character and laid the foundation of the “plot” which means intrigue and conspiracy. Therefore, we notice that from the early stages of development of this dramatic genre, the element of contrast, conflict, struggle, and human suffering which led to human death had a decisive role. The purpose of the researcher is to make a brief analysis of Friedrich Hegel, Georg Lukacs, and Henrik Edoyan’s views on tragedy and the nature of the struggle and to answer this question Is tragedy possible for Modern Man or not?