Abstract:
این نظریه که قضیه یا تصدیق،لفظ مرکب تام خبری است که قابلیت صدق و کذب دارد،تقریبا مورد اعتقاد همه منطقدانان است.قابلیت صدق و کذب ذاتی قضیه است و به همین دلیل است که ارزش هر قضیه در قالب منفصله حقیقیه که مبین نفی تناقض است درمیآید.یعنی هر قضیهای یا صادق است یا کاذب و حالت سومی قابل فرض نیست.این ملاک در همه انواع قضایای خبری صدق میکند و هیچ استثنایی ندارد. اما از همان آغاز تدوین اندیشه و خصوصا در میان متفکرین یونان،قضایا و جملاتی مطرح شد که این ملاک را زیر سؤال میبرد.این شبهات به پارادوکس(تناقضنما)مشهور شدند. اگرچه پارادوکسها انواع متفاوتی دارند ولی برخی از سایر موارد مشهورتر،پیچیدهتر و شاید کاربردیتراند.جمله دروغگو به نوعی از همه پارادوکسها مشهورتر است و چون همه این نوع جملات ماهیت واحدی دارند،حل آن منجر به حل دیگر شبهات خواهد گردید.
مقاله حاضر بحث مختصری است راجع به ماهیت،خاستگاه و آراء متفاوتی که در حل پارادوکسها ارائه شده است.
Machine summary:
"حال سؤال این است که این جمله و جملات مشابه آن ناقض ملاک قضیه یعنی قابلیت صدق و کذب و طرد شق ثالثاند؟این شبهه به اشکال مختلف دیگری هم مطرح شده که در اصل و ماهیت تفاوتی با جمله قبل ندارد مثل اینکه گفته شود"این جمله درست نیست"که کاربرد خود ارجاع آن باعث میشود جمله موردنظر هم صادق و هم کاذب و یا نه صادق و نه کاذب باشد.
قبل از آنکه پاسخهای ارائه شده برای حل پارادوکس دروغگو مطرح شود مناسب است به اختصار در ملاک قضیه یعنی"لفظ مرکب تام خبری که ذاتا قابل صدق و کذب است"تأملی بعمل آید.
از نظر آنان در اینگونه موارد تناقض جایز است و ملاک یا صادق یا کاذب و دیگر هیچ باید مورد تجدیدنظر قرار گیرد این متفکرین ظاهرا مشکل پارادوکس دروغگو را از سر راه برداشتهاند اما توجه نکردهاند که به سفسطه مطلقی دچار میشوند که با واسطه همین پاسخ را نیز منتفی مینماید.
تناقض را نمیتوان پذیرفت و لذا نتیجه تناقض پدید آمده اثبات میکند که استدلال با پیشفرض غلطی آغاز شده است و از آنجا که نظریه T و پیشفرضهای(ب)و(د)و(ه) از نظر زبان صوری کلاسیک و منطق14 واجب القبولاند،ضرورتا پیشفرض(ج) باید مغالطی باشد و دقت در آن هم نشان میدهد که محمول کلی صدق در"جمله صادقی است"عامل این شبهه است.
اما کواین44با روشی شبیه راسل در نظریه سلسله مراتب فرازبان54 دیدگاه تارسکی را مورد انتقاد قرار داده ولی او عبارت"دروغ است"را عامل مغالطه میداند که به جای آنکه به همان جملهای که در آن واقع شده تحلیل شود باید با جمله سطح پایینتر خود تحلیل گردد."