Abstract:
اقتصاد توسعه، به مثابه علم اقتصاد ملل کمتر توسعه یافته، در دهه های 1940 و 1950 ظهور یافت. هر چند بسیاری از پیشگامان این شاخه سیاست گرا از دانش اقتصاد آگاه از ویژگی های کشورهای غیر صنعتی فقیر بودند، اما متاسفانه بسیاری از اقتصاددانان توسعه از ویژگی های خاص کشورهای کمتر توسعه یافته غفلت ورزیدند و برای این کشورها همان نسخه های سیاستی را تجویز کردند که برای ملل توسعه یافته تر تجویز می شد.
Machine summary:
"به اعتقاد و باور اقتصاددانانی چون لیونل رابینز،آرتور لوئیس،جرالدمیر،و ایرما آدلمن اقتصاد توسعه با کتاب ثروت ملل،یا حتی با آثاری پیش از این اثر پراهمیت آدام اسمیت آغاز شد؛اما از نظر این قلم مطمئنا پیدایش شاخهای از علم اقتصاد را،که امروزه به«اقتصاد توسعه»معروف است،باید در سالهای جنگ جهانی دوم و چند سال اول پس از پایان آن جنگ جستوجو کنیم.
خلط تعریف توسعه در برابر رشد و نتایج نامطلوب آن پس از دههء 0891 بر اساس آنچه پیشتر توضیح داده شد،میتوان با پل کروگمن همعقیده بود که معتقد است اقتصاد توسعه "شاخهای از علم اقتصاد است که توجهاش معطوف به این سؤال است که چرا برخی از کشورها به مراتب فقیرتر از دیگر کشورها هستند،و با چه راهحلهایی میتوان آنها را به ممالکی ثروتمند تبدیل کرد.
داسگوپتا(4591،ص 01)،نتیجه آن بحثها را به این صورت جمعبندی کرده است:"به طور کلی، اقتصاددانان به رغم وجود تفاوتهایی در نظرهایشان راجع به مسائل غیر مهم،به نظر میرسد به این نتیجه رسیده باشند که اقتصاد کینزی،تا آنجا که در کتاب نظریه عمومی اشتغال،بهره و پول فرمولبندی شده است، اعتبار ناچیزی برای کشورهای در حال توسعه دارد،بیکاری غیر ارادی کینزی همان بیکاری نیست که در این کشورها واقعیت دارد.
به اعتقاد من،ابزارهای مناسبتری از منحنی امکانات تولید برای تشریح و تحلیل مسائل ناشی از توسعهنیافتگی و صنعتی نشدن در کشورهای فقیر وجود دارد که یکی مفهوم ناکارآیی ایکس (X) ها روی لینشتاین،و دیگری نظریه دوگانگی سازمان هلاماینت است."