Abstract:
این مقاله،گزارش پژوهشی مقدماتی دربارهی چگونگی ظهور مناطق جدید فعالیتهای شهری است که پیرامون هستهی تعدادی از شهرهای آسیایی گسترش یافتهاند.«مرکز اسکان بشر سازمان ملل» پیشبینی کرده است،تا سال 2020 حدود 57 درصد از جمعیت جهان در شهرها زندگی خواهند کرد.به علاوه،این مقدار از جمعیت نیز به طور نابرابر شهرنشین خواهند شد،به طوری که این نسبت برای کشورهای توسعه یافته حدود 77 درصد و برای کشورهای در حال توسعه حدود 53 درصد خواهد بود.از طرف دیگر،اختلاف میان کشورهای در حال توسعه،حتی از این هم بیشتر خواهد شد،به طوری که این نسبت در کشورهای آمریکای لاتین 83 درصد و در کشورهای آسیایی و آفریقایی حدود 50 درصد خواهد بود.با وجود این،جمعیت شهری آسیا،سهم بزرگی از نسبت جمعیت شهری کشورهای در حال توسعه را به خود اختصاص داده است.بنگلادش،هند،چین، پاکستان و اندونزی،جملگی حدود 34 درصد از جمعیت شهری کشورهای در حال توسعه را به خود اختصاص دادهاند.
با گذشت زمان،به مرور پیشرفتهای موفقیتآمیزی در جوامع شهرنشین کشورهای توسعهیافته ظاهر شد.به طوری که با رشد تدریجی اقتصادی-فضایی،در مناطقی که مزیت نسبی پایدار داشتند، تأثیرات سودمند این مناطق،با بهبود شبکههای ارتباطی و حمل و نقل، به ساختار جغرافیایی ملی این کشورها کشیده شد.در حالی که سیستمهای شهری کشورهای در حال توسعه،با رشد سرسامآور و لجام گسیختهی خود شهرهایی با اندامهای بزرگ به وجود آوردهاند؛ هر چند این تنها پیامد شهرنشینی در شهرهای آسیایی نیست.
مکگی و گینز بارگ1معتقدند که میباید در مورد دیدگاههای متداول در غرب دربارهی«گذار شهری»2ارزیابی مجددی صورت گیرد.در این دیدگاهها چنین فرض میشود که تمایز بین شهر و روستا همانطور که فرایندهای شهرنشینی پیشرفت میکند،باقی خواهد ماند.زیرا در غرب،نواحی مشخص و متمایز فعالیتهای کشاورزی و غیر کشاورزی که متصل به شهر و بین هستههای شهری ظهور میکنند،واکنش مستقیمی به شرایط پیشین،افت فضایی-زمانی، تغییرات اقتصادی،توسعهی علوم فنی و فناوری و نیروی کار هستند که به صورتهای متفاوت و مخلوطی از عملکرد این عوامل در قرن 19 و اوایل قرن 20 در کشورهای صنعتی غربی به وجود آمدند.
به طور کلی،دیدگاههای متداول غربی در مورد گذار شهری از سه جنبه دارای ضعف هستند:
نخست:از این جنبه که جدایی فضایی بین فعالیتهای شهری و روستایی باقی خواهد ماند،در حالی که فرایندهای شهرنشینی نیز به طور مستمر ادامه مییابند،کاملا تنگنظرانه است.
دوم:از این جنبه که گذار شهری به خاطر تأثیرات تراکم اقتصادی و سود نسبی اجتنابناپذیر است و تمرکز جمعیت در مکانهای متصل به شهرها را تسهیل خواهد کرد،نارسا ست.ظهور چنین سیستمی توسط ژان گوتمن در سال 1961 تحت عنوان«کلان شهر»،نخستین بار در شمال ایالات متحده،جایی که تودههای عظیم جمعیتی در شهرها و حومههای آنها به صورت زنجیروار تمرکز یافته بودند،مطرح شد. البته این مناطق توسط نواحی کم تراکم جمعیتی که برای فعالیتهای کشاورزی و همچنین فضاهای تفریحی مخصوص ساکنین کلان شهرها از هم گسیخته میشد.در حالی که در قسمتهایی از آسیا،پیوستگی فضایی تعدادی از هستههای بزرگتر شهری در درون مناطق مسکونی بسیار متراکم،با کشت غالب برنج که با استفاده از مهارتهای سنتی شرقی و تکنولوژی ماشینی صورت میگیرد،تراکمهای بسیار بالای جمعیتی را به وجود آورده است که غالبا بزرگتر از حومههای شهری کشورهای غربی هستند.این پیوستگی و همکناری فضایی باعث ایجاد تراکمهای جمعیتی بزرگتر،همانند نواحی شهری شده است که روی مناطق گستردهی کشاورزی فشردهی روستایی متصل به هستههای شهری کشیده شده است.پیشرفتهای قابل توجه در فناوری حمل و نقل، به ویژه در ارتباط با وسایل ارزان قیمت حمل و نقل،مثل موتورهای دو سیلندری،چرخش کالا،مردم و سرمایه را به طور منظم در این مناطق وسیع بزرگ کلان شهری به طور چشمگیری تسهیل کرده است.
سوم:نمیتوان الگوهای غربی در مورد گذار شهری را که به طور منطقی و براساس تجربیات تاریخی شهرنشینی در قرنهای 19 و 20 در غرب اروپا و شمال آمریکا رخ دادهاند،به طور قطع در مورد فرایندهای شهرنشینی در کشورهای در حال توسعه تعمیم داد.
به دلیل نارساییهای موجود در دیدگاههای متداول غربی لازم است که مفهوم گذار شهری،درون الگوهای جامعتر و صریحتری از مفهوم گذار اقتصادی-فضایی کشورها مورد بررسی قرار گیرد. چنین الگویی میباید موارد زیر را در برگیرد:
1.ارزیابی حساس و دقیق از عناصر تاریخی گذار شهری و زراعی به طور خاص درون کشور
2.ارزیابی دقیق بومشناسانه،جمعیتشناسانه و شناخت شالودههای اقتصادی گذار شهری و زراعی
3.ارزیابی دقیق نقش نهادها و سازمانهای متشکل،به ویژه نقش نهادهای دولتی در فرایند توسعه
4.ارزیابی دقیق بخشهای مرتبط درون کشور در مورد حمل و نقل،جریان گردش کالا و جمعیت
5.درک عمیق از تحولات ساختاری در نیروی کار که از تغییرات اقتصادی منتج میشوند.
در حقیقت چنین راهبردی سعی دارد، گذار شهری را در مجموعهای از شرایط خاص و در یک مکان کارکردی و متعامل در رابطه با فرایندها و متغییرهای گستردهتری مورد بررسی قرار دهد. به علاوه،به بررسی تغییرات اقتصادی- فضایی بیش از اختلاف بین شهر و روستا اهمیت میدهد.به همین خاطر،به بررسی در درون آن دسته از تعاملات اقتصادی-فضایی میپردازد که باعث پیدایش مناظق ویژهای برای فعالیت اقتصادی شده است.این دیدگاه استنباطهای مهمی برای سیاستگذاری در بافت آسیایی دارد،چون توان به چالش انداختن راهبردهای بخشی برای برنامهریزی توسعه را دارا ست.
Machine summary:
"زیرا در غرب،نواحی مشخص و متمایز فعالیتهای کشاورزی و غیر کشاورزی که متصل به شهر و بین هستههای شهری ظهور میکنند،واکنش مستقیمی به شرایط پیشین،افت فضایی-زمانی، تغییرات اقتصادی،توسعهی علوم فنی و فناوری و نیروی کار هستند که به صورتهای متفاوت و مخلوطی از عملکرد این عوامل در قرن 19 و اوایل قرن 20 در کشورهای صنعتی غربی به وجود آمدند.
حداقل سه نوع گذار اقتصادی-فضایی در مناطقی از آسیا که در سیر تکامل تاریخی خود،تراکم جمعیتی بالا و کشت غالب برنج به عنوان پیش شرط اصلی اقتصاد زراعی آنها بوده است،وجود دارد: نخست:در کشورهایی که کاهشی در سکونتگاههای روستایی، کاربری اراضی و زراعی و جمعیت کشاورز دیده میشود و همزمان جمعیت آنها به سوی هستههای شهری حرکت میکنند،گاه کاربری اراضی کشاورزی به عنوان مظهری از زمینهای دولتی یا سیستمهای حمایت از کشاورزی،همچنان مهم باقی میماند.
(به تصویر صفحه مراجعه شود) شرایط و فرایندهای زیربنایی ظهور مناطق جدید تعاملات اقتصادی دزاکوتا با توجه به گوناگونیهای«مناطق گذار»ممکن است اینگونه استدلال شود که مناطق دزاکوتا اشتراکات کمی با یکدیگر دارند، در حالی که شرایط و فرایندهای معین و مشترکی در این مناطق رخ دادهاند: *تقریبا همهی این مناطق به واسطهی تراکم جمعیتی بالا،مزارع کشاورزی خانوادگی کوچک مقیاس-غالبا با کشت برنج رطوبتی-که مستلزم مدیریت دقیق سیستمهای آبی و فعالیتهای زراعی هستند، مشخص شدهاند.
سهم نیروی انسانی مشغول به کار در فعالیتهای کشاورزی و غیر کشاورزی در یک واحد فضایی معین چهقدر است؟ اگر این اطلاعات برای دورههای متفاوتی زمانی قابل دسترسی باشد، امکان آن وجود خواهد داشت که تعریف دقیق و مشخصی از نواحی شهری و روستایی به عمل آید."