Abstract:
نشانه،آنگونه که امروز مطرح است،به عنوان عنصری فعال،پویا و زاینده عمل میکند.این امر عبور از یک نشانه به نشانهای جدید و متفاوت را ممکن میسازد.همین نکته است که ما را با دو گونهء نشانه-معنایی فشاره و گستره1 مواجه میسازد.از یکسو نشانهء متمرکز یا منقبض قابلیت گشایش درهای خود به روی نشانهء دیگر را دارد و از سوی دیگر میتواند با بسته ماندن به روی نشانههای دیگر،سبب ایجاد جریانی رقابتی شود.درصورتیکه نشانه راه را به سوی ایجاد نشانهای دیگر باز بگذارد.ما با آنچه میتوان آن را دوگانگی یا تکثیر زبانی نامید،مواجه میشویم. درهرحال،باز بودن یک نشانه بر روی نشانههای دیگر(چه این نشانهها در چالش و چه در تبانی با نشانهء مادر باشند)نشاندهنده ای امر مهم است که هر نشانه توانایی تولید و پذیرش بینهایت نشانهء مهمان را دارد.بههمین دلیل است که از فشاره(قبض)تا گستره (بسط)،از کمینه تا بیشینه2،از سکون تا حرکت،از حضور تا غیاب،از معمولی تا عالی، از عادی تا غیرمنتظره،از پوسته تا عمق،از انزوا تا جسارت...نشانه تصویری در نوسان است.در واقع،هدف از ارائه این مقاله مقایسه سه نمایهء ثابت،در حال تثبیت و موقت،جهت نشان دادن این موضوع است که چگونه نوسانات نشانهای در تصویر بروز مینمایند و به چه ترتیب،همین نوسانات نشانهای اسباب ناپایداری نشانههای تصویری را فراهم میآورند و در نهایت همین ناپایداری به محلی برای تکثیر گونههای نشانهای یا اسطورهپروری و اسطورهگریزی تبدیل میشود.
Machine summary:
"بدین ترتیب،رابطهای تحت عنوان بالا/پایین شکل میگیرد که در چرخهء تعاملات نشانهای و باتوجه به ویژگیهای تصویری مورد نظر سبب شکلگیری گونهای نشانهای میشود که میتوان آن را ترانشانه3نامید؛زیرا در حرکتی که از بالا به پایین صورت گرفته،هر نمایهء حجمی از حضور خود را در نمایهء دیگر حفظ نموده است.
مطالعه فرایند حسی-ادراکی اگر به شکل فرایندی به مسئلهء عبور از نمایهای ثابت به نمایهای خلاق نگاه کنیم،در مییابیم که نمایهء تقلیدی دارای یک چشم است که گونهء حسی دیداری را تداعی میکند و از یک بینی به شکل l بهرهمند میباشد که گونه حسی بویایی را تجلی میبخشد.
آیا باید در اینجا از نوعی تک نگاهی یا نگاه ناقص سخن گفت؟آیا گونهء حسی-ادراکی دیداری گونهای تکامل نیافته است؟ به هر شکل،به نظر میرسد که جهت برقراری توازن راهی جز عاریت بخشیدن یک چشم و یک نگاه بدینگونه نمایهای تقلیدی باقی نمیماند و چهکسی شایستهتر از بیننده یا گفتهیاب برای شرکت در این تعامل؟بدین ترتیب، lg به خودی خود دعوتی برای مشارکت است.
از نظر پدیدار شناختی،او با عاریت بخشیدن نگاه خود به تصویر و قرار دادن آن در جایگاهی که خالی از نگاه است به جبران خلأ دیداری و نقصان تصویری میپردازد و بدین ترتیب،غیاب را به حضور تبدیل ساخته و عملیات دیداری را کامل میکند.
این امر نشان میدهد که هنر همیشه به معنای خلق نمایه یا گونه گفتمانی کاملا متفاوت نیست،بلکه در بسیاری از مواقع سازماندهی مجدد نشانهها و عناصر موجود یا به عاریت گرفته شده برای ایجاد نشانهای دیگر میباشد."