Abstract:
این مقاله پس از اشاره ای به نظریه کولریج درباره تخیل هنری، با توجه به سه قوه یا حواس باطنی که قدما از فلاسفه و پزشکان عقیده داشتند جایگاه آنها در سر است و امر ادراک به یاری آنها تکمیل می شود، سعی دارد به تخیل هنری از نظرگاهی تازه بنگرد. این سه حس باطنی عبارتند از: خیال که خزانه صورت های ادراک شده به وسیله حواس ظاهری است و حافظه که خزانه معانی جزیی است. متخیله قوه سوم است که از یک طرف به حافظه و از طرف دیگر به خیال ارتباط دارد و نیز ابزاری است در دست عقل. در بخش دیگر مقاله انواع گزاره هایی را که متخیله یا فعل آن تخیل می تواند تولید کند توضیح داده شده است و سپس سه داستان جامع الهی نامه، منطق الطیر، مصیبت نامه و نیز بعضی از داستانهای خارق العاده مشایخ صوفیه که عطار بخصوص در تذکره الاولیاء از روی قبول و تصدیق آنها را بیان کرده است، با توجه به انواع گزاره های مزبور تفسیر و تحلیل شده است. در این قسمت نظر تازه ای درباره پیدایی داستانهای عقل ستیز منسوب به مشایخ نیز مطرح گشته است.
Machine summary:
"از این نظرگاه میتوان گفت که حکایات غریب و عقل ستیزی که عطار درباره پیران صوفیه در تذکرة الاولیا و مثنویهای خود آورده است همان طور که در مصیبت نامه هم اشاره کرده است، باید حکایاتی حقیقی تلقی شود که اگر چه در عالم واقع و محسوس رخ دادنی نیست، در عالم کشف و رؤیا و یا شرایط ناآگاهی رخ دادنی و در زبان حال بیان کردنی است و از همین چشم انداز است که او میتواند داستانهایی عقلستیز را مثل داستان جامع مصیبت نامه ابداع کند و در جهت بیان مقاصد عرفانی خویش به خدمت بگیرد؛ بیآن که بیمی از غیر واقعی و عقل گریز بودن آنها داشته باشد.
این حکایات با حکایاتی که مثلا از زبان حیوانات و پرندگان و شخصیتهای غیر انسانی مثل منطق الطیر ساخته میشود، بکلی فرق دارد، زیرا این داستانها حتی وقتی همراه هیچ توضیح و تفسیر و نتیجهگیری نباشد، از مقولة تمثیل رمزی است که مفاهیمی اخلاقی، سیاسی و اجتماعی و یا عرفانی را در خود نهفته دارد واگر نقش شخصیتهای غیر انسانی را انسانها به عهده بگیرند و در این جانشینسازی نقشها و نسبت آن به انسانها، رعایت مناسبتها با توجه به شناخت نویسنده و جهانبینی و اندیشههای وی لحاظ شود، تمثیل معنی پیدا میکند و حتی اگر این معنی همان نیت مؤلف هم نبوده باشد، در عالم عقل و حس دارای مصداقی عقل و عادت پذیر خواهد بود، در حالی که حکایتهای غریب و عقل ستیز مشایخ صوفیه و یا حکایتهایی از قبیل مصیبت نامه، شخصیتهای انسانی دارند و بنابراین، نه میتوان و نه ممکن است با جانشینسازی شخصیتها و تفسیر عناصر آن به حادثهای ممکن و عقلپذیر و دارای مصداق در قلمرو تجربههای ممکن در این عالم رسید."