Abstract:
این مقاله به بررسی نقادانة کتاب سعادتنامه، یکی از آثار سعدالدین محمود بن عبدالکریم بن یحیی شبستری (متوفی 720ق)، سرایندة کتاب معروف گلشن راز میپردازد. مقالة حاضر، ضمن تحلیلی انتقادی از نقد شیخ شبستری بر فلاسفهای که از آنها در سعادتنامه نام برده شده است، مقایسهای میان سعادتنامه و گلشنراز، به عمل میآورد، و تقدم و تأخر زمانی نگارش این دو کتاب را مورد بررسی و تحلیل قرار میدهد و نشان میدهد که بر خلاف آن چه مشهور است، شبستری کتاب سعادتنامه را قبل از کتاب گلشن راز نوشته است. در گلشن راز آن دغدغههای سخت نسبت به فلسفه و کلام و فیلسوفان دیده نمیشود. این مقاله به بررسی این امر نیز خواهد پرداخت.
This article is a critical examination of The Book of Happiness (sa'ådat-nåme)، which is one of the works of Sa'd al-Din Mahmud ibn 'Abd al-Karim ibn Yahya Shabistari (d.720 A.H.)، the composer of the well known The Rose Garden of Mystery (gulshån-e råz). In particular، the present article analyzes Shaykh Shabistari's criticism of philosophers and theologians، and compares the contents of The Book of Happiness and The Rose Garden of Mystery.
The author of the present article wishes to establish that، contrary to the predominant scholarly opinion، The Book of Happiness must have been written before The Rose Garden of Mystery. The preoccupation with theology، philosophy، and philosophers which is to be found in The Book of Happiness is unbecoming of the lofty station of (the later) Shabistari.
Machine summary:
"در سعادتنامه، که شبستری در آن «سعادت تام» یافته (11، بیت 90)، او بر آن است تا به قصد ارشاد خلق و به قدر استعداد آنان، همة مباحث توحید، اصول، کلام و حکمت را در هشت باب، که هر باب شامل چند فصل است، در هزار بیت نقل کند (12، ص: 152، بیت 80) و با ضم سایر علوم، همة این مباحث را در سه هزار جمله به نظم آورد؛ ولی میبینیم که او تنها پس از سرودن چهار باب یعنی نیمی از آنچه وعده داده است، از سرودن مابقی آن صرفنظر کرده، کتاب را چنین به پایان میبرد (11، بیت 1570): حالیا در کشم عنـــان سخن زانکه بی حد بود بیان سخن همه را خـوی خـوب عادت بـاد جمله را ختـم بر سعادت بـاد شبستری دیگر انگیزة تألیف این کتاب را احساس تکلیف دینی و مسؤولیت پاسخگویی در روز حشر در محضر حقتعالی و ارشاد و دعوت مردم به دین خدا و رسول او به قدر استعداد عقلی آنها بیان میکند.
شبستری در گلشن راز تصریح میکند که تعالیم ابن عربی را بدون کم و کاست خوانده است: از فتوحات و از فصوص حکم هیــچ نگذاشتم ز بیش و ز کـم او از نظر عقاید عرفانی، تحت تأثیر مکتب «ابن عربی» بوده و آن طور که خود در فصل دوم کتاب سعادتنامه اظهار میکند، مدتی از عمر خویش را به دانش توحید صرف کرده و با دقت تمام، فتوحات مکیه و فصوص الحکم محیالدین ابن عربی را خوانده است، ولی هیچکدام، دل وی را تسکین نداده و در سخن خوب ابن عربی، نوعی آشوب میدیده است و سرانجام دست در دامن شیخ خود، «امین الدین» یا همان «بهاءالدین تبریزی» زده و علت این ناآرامی و دلتشویشی را جویا شده است."