Abstract:
گرچه فضای گفتگوی منطقی میان ابوسعید بن ابی الخیر و ابن سینا مه آلود بوده و پیرامون زمان، مکان و یا اصل بهره مندی آن از واقعیت تردیدهایی وجود دارد - و دست یابی به خورشید حقیقت در این زمینه مجالی گسترده و در خور را می طلبد- اما مهم تر از آن، سخن درباره محتوای این گفتگو است. کنکاش اصل پرسش ابوسعید، پیشینه و پسینه آن و نیز کاوش در پاسخ ابن سینا و سلف وی و همچنین رویکرد پسینیان به آن شایسته توجهی دو چندان است. مقاله حاضر در پی آن است که در محورهای یاد شده و بویژه شش پاسخ داده شده به این پرسش و با نمایاندن نادرستی برخی از آنها و استواری پاره ای دیگر، کوششی سزاوار ارائه نماید و بدین ترتیب گامی سودمند در سیر مباحث منطقی بردارد.
Machine summary:
"نقد و بررسی گرچه ممکن است کسی بر افلاطون خرده بگیرد که طبق فرض تذکر بودن علم، کبرای استدلال نیز برای یادآوری کلیت آن بر نتیجه آن متوقف است و از همین جا پای دور بار دیگر به میان می¬آید ولی ارسطو شاگرد وی نقدی مبنایی را بر استاد اختیار کرده، می¬گوید: نه پاسخ افلاطون که بپذیریم فراگیری، یادآوری است، زیرا هنگام باور به برابری زوایای هر مثلث با دو زاویة قائمه و جهل به اینکه این شیء ناآشکار و مورد اشاره ما، مثلث است و پس از آنکه از راه حس، علم به مثلث بودن و برابری زوایای آن دو با دو زاویه قائمه حاصل شد، روا نیست گفته شود علمی که برای آنان – هنگام آشکار شدن مثلث بودن آن – فراهم آمده – یعنی برابری زوایای آن با دو زاویه قائمه – یادآوری میباشد؛ چه آنان [حکیمان] در این که دستاورد حس، تذکر نمیباشد، هم باورند.
(کاظمینی، 1421 ه ق، صص 171 و 172) گاهی نیز عقل به کلیت کبرا حکم میکند، مانند حکم عقل به اینکه یکی از لوازم هر جسمی متحیز بودن آن است (خویی، بیتا، ج 1، ص 126) محقق نائینی بر آن است که خاستگاه شبهه ابوسعید خلط میان قضایای خارجیه و حقیقیه است، بدین معنا که ابوسعید پنداشته است کبرای هر قیاسی از دسته قضایای خارجیه میباشد که علم به کلیت آن بر علم به تک تک جزئیاتش متوقف است و این عنوان کلی هیچ مدخلیتی در جریان حکم بر افراد آن ندارد، در حالی که قضایای معتبر در علوم از سنخ قضایای حقیقه بوده و کبرای قیاسات معتبره هرگز از راه علم به جزئیات آنها به دست نمیآید بلکه علم به آن را از راههای دیگر باید جست و جو کرد."