Abstract:
اختلافی که در مورد نقد اشعار سپهری چه در زمان حیات و چه و بعد از مرگش میان منتقدان وجود داشت و دارد،خود دلیلی بر این است که«ابهام آگاه»در زبان و تفکر وی که به قول کلینت بروکس«از مختصات شعر خوب است»تا چه حد در کلام او موج میزند. زبان شعری سپهری نیز همچون زبان شعر نظامی و حافظ سرشار از انحراف از هنجارهای عادی است یعنی زبانی با جلوههای تازهی حسی- معنای به همراه حصول تازگی شیوه ارائهی بیانی جدید؛چرا که هم سیر مکتی آگاهانه از رمانتیسم اروپایی به سوی سوررآلیسم شرق دور در آن وجود دارد و هم انحراف از هنجارهای طرز تازهی نیمایی.
Machine summary:
"نباید فراموش کرد که یکی از علل محدودیت شعر قدما همین عدم توجه به محور عمودی شعر است و پیشرفت کار ایشان از آنجا آغاز میشد که سنت خاص متقدمان خود را که شاید در حوزهی اصلی کار آنها تا حدی زیبایی و اصالت داشته،به عنوان یک بنیاد استوار غیر قابل تغییر پذیرفتهاند و شاید پذیرفتن همین راه و رسم به عنوان اسلوب کار شاعری بوده که باعث شده سرایندگان از قرن پنجم به بعد بیشتر کوشش خود را صرف ایجاد ارتباط تازه میان همان عناصر قبلی دانستهاند و نه کشف حوزههای تازهی معانی و ثبت لحظههای حسی جدیدی که هر روز در زندگی مشاهده میشود.
همچنانکه ملاحظه میشود رویکردی غریب از مبحث عرفانی شرق در ادبیات فارسی معاصر ما علاوه بر مسألهی تأثیرپذیری از تفکر عرفان اسلامی در شر فوق پدیدار گشته است که به همین دلیل تازگی اندیشه نوعی ابهام فکری میتواند برای خوانندهای که هنوز با اینگونه نگاه تازه آشنا نبوده است،به وجود آید که همین مطلب اولین گام پیچیدگی را در اشعار او باعث شده است.
از شعر«تپش سایهی دوست»مفاهیم انتزاعی تشخیص فراوانتر وارد شعر سهراب میشوند به طوری که درک آنها نسبت به اشعار آغازین این مجموعه اندکی دشوارتر میشود چرا که وقفهی بیشتری برای خواننده به همراه دارد: هر تکان دست ما با جنبش یک بال مجذوب سحر میخواند جیبهای ما صدای جیکجیک هر صبحهای کودکی میداد میوهها در آفتاب آواز میخواندند در طبقها،زندگی روی کمال پوستها خواب سطوح جاودان میدید اضطراب باغها در سایهی هر میوه روشن بود گاه مجهولی میان تابش بهها شنا میکرد هر اناری رنگ خود را تا زمین پارسیان گسترش میداد."