Abstract:
بخش اول این بررسی در جستجوی ماهیت«سنت»و چگونگی پویایی و بررسی تجدد در خاستگاه اصلی آن بوده و به طرح نظریات گوناگونی از تقابل و با همزیستی آنها در جامعه شناسی و انسانشناسی معاصر پرداخته شده است. همچنین با طرح نظریهء ژرژ بالاندریه[1]در مبحث تعدد مدرنیته،امکان تحقق مدرنیتهء متفاوتی از تجربهء غرب،به عنوان تجربهای ممکن برای جوامع پیرامونی،بررسی شده است.
در بخش دوم با بررسی چگونگی سنت و مدرنیته در ایران با طرح دیدگاههای صاحبنظرانی چون داریوش شایگان و سید حسین نصر موقعیت کنونی سنت و مدرنیته در ایران ارائه شده است.
در بخش سوم با طرح موقعیت سنت و مدرنیته در هنر ایران به معضلات آموزش هنر پرداخته و در پایان با نظر به اینکه نه ارائه پاسخ،بلکه طرح پرسش است که روشنگر میباشد،سؤالاتی در جستجوی ارائه راهکارهای مناسب مطرح شده است.
Machine summary:
"و با همزیستی آنها در جامعه شناسی و انسانشناسی معاصر پرداخته شده است.
در بخش دوم با بررسی چگونگی سنت و مدرنیته در ایران با طرح
کنونی سنت و مدرنیته در ایران ارائه شده است.
در بخش سوم با طرح موقعیت سنت و مدرنیته در هنر ایران به معضلات
تجدد نوعی سرنوشت و تقدیر تاریخی است و جوامع مختلف در
سه گرایش عمده در این زمینه وجود داشته است.
این بررسی بر آن است تا با شیوهای اسنادی،به شناخت ماهیت
سنت و تجدد و بررسی موقعیت و رابطهء آنها با یکدیگر،حول
1. آیا امکان پیوند میان سنت و تجدد وجود دارد؟
4. آیا در ایران شناخت صحیحی از تجدد وجود دارد؟
6. آیا آموزش هنر مدرن در ایران کارایی لازم را داشته است؟2-سنت و تجدد
)و سنت شده است.
این کشورها تجدد میتواند بر سنت تکیه کند،بدون آنکه این
از جملهء این مباحث،تعدد مدرنیته است.
صاحبنظران ایرانی است که بیندیشند آیا باید به مدرنیته به عنوان
معتقد هستند،بر این نکته تکیه دارد که سنت بیتحرک است و
سنت ایرانی یا بهتر بگوییم،شرقی نقشی نداشته است.
صوری آن جهان معنوی خاصی که در آن خلق شده است و نیز
معرفت باطنی است که هنر سنتی در معنای مورد نظر حاصل
بیشتر این نگارهها با هنر اصیل نقاشی ایرانی ارتباطی ندارند و حتی نقش استاد و
شاگردی در این میان معنای دیگری پیدا کرده است.
Form غرب برای هنر ما نمیتواند متصور باشد؟و آیا مدرنیته فقط با تعبیر
دیدگاههای سنت اصیل هنر ایران نگریسته شود؟
آیا جز این است که دانشگاههای هنر،بایستی در مرحلهء"