Abstract:
جامعه ایران معاصر، در حال گذار از نگرش های سنتی به ایستارهای نوین است. ویژگی دوران گذار، بهم ریختگی اوضاع عمومی جامعه و آشفتگی های کرداری و اندیشه ای است. ساختار سیاسی به همراه ساختارهای حقوقی، اقتصادی و اجتماعی، نیز به عنوان بخشی از جامعه، در حال گذار از اقتدار سنتی به اقتدار عقلانی و قانونی است. مشارکت سیاسی به عنوان چهره عینی مشارکت اجتماعی، نیز با ویژگی آنومیک جوامع در حال گذار، سرنوشتی همانند می یابد. در این میان زنان جایگاهی شایسته در عرصه مشارکت سیاسی نیافته و به عنوان موجود ناکامل سیاسی مورد قضاوت قرار گرفته اند. نگارنده با پی جویی آسیب های اجتماعی زنان، بر این باور است که به دلایل گوناگون که ریشه در باورها و ساختارهای دیرینه اجتماعی و اقتصادی دارد، زنان از شبکه تعاملات اجتماعی دور شده اند و راه نیل آنان به سطوح عالی قدرت سیاسی دشوار شده است. بنابراین می بایست فرصت ها و امکان های برابر پدید آید تا زنان نیز بتوانند به شیوه ای بهینه وارد شبکه پیوندهای متقابل جامعه گردند تا کلیشه رایج فرادستی مردان و فرودستی زنان رو به زوال رود.
Machine summary:
فقدان جایگاه در خور زنان در امر مشارکت ، علی رغم لغو همه محدودیت های صوری در مورد مشارکت سیاسی زنان ، نشانگر آن است کـه حمایـت از افـزایش نقـش بانوان در عرصه سیاست و در نهادهای دموکراتیک ، پدیده ای بسیار جدید اسـت (مـزی ، ١٣٨٣ :٨٤٠ و ٨٤١) به همین دلیل هنوز از حد و مرز کلیشه ها و قالب های مـردم شـناختی تطورگرایانـه ، تصـویر مـرد بـه عنـوان شکارچی و تصویر زن به مثابه گردآورنده (ریویر،١٣٨٢: ١٣٧) فراتر نرفته ایم گرچه دیگر به عنوان پدیده هـایی هنجارمند و ارزش مدارانه ، محسوب نمی شوند.
جدول (١) نرخ مشارکت اقتصادی ،نرخ اشتغال و نرخ بیکاری برحسب گروه های سنی به تفکیک نقاط شهری (رجوع شود به تصویر صفحه) آسیب شناسی مشارکت زنان به نظر می رسد روند جامعه پذیری ، به معنای آشنا ساختن افراد و گروه های اجتماعی با قواعـد، ارزش هـا، اصول اخلاقی و فرهنگی جامعه خود و نظام سیاسی حاکم بر آن از طریق آموزش مستمر و پی گیر، در ایران ، از یک سو، همان ویژگی های فرادستی ، فرودستی مردان و زنان را بازتولید و پروار مـی کنـد؛ و از دیگـر سـو، سبب شده است این نکته به صورت تعمیم یافته مورد پذیرش قرار گیرد که مسئولیت های خـانوادگی ، عامـل عدم ارتقای زنان به سطوح مدیریتی شده است .
دسترسـی زنـان بـه سـطوح گوناگون ساختار قدرت سیاسی ، از یک سو، مستلزم آن است که در شکل اساسی نقش های نسبت داده شـده به زن و مرد و دستگاه عقیدتی حامل و حامی آن ، تغییر ایجاد شود و از دیگر سـو، برخـی از پـیش داوری هـا مانند مردانه محسوب شدن کار سیاست و یا این باور که اگر زنان به امر مشارکت سیاسی بپردازنـد، حتمـا از وظایف خانوادگی خود غافل می شوند، مورد تغییر و تحول قرار گیرند.