Abstract:
معرف و وسیله شناخت هر مکتب ادبی اصول و قواعدی است که بنیانگذاران آن وضع میکنند و وابستگاه به آن مکتب در نوشتههای خودملزم به رعایت آنها میباشند اما گاهی اتفاق میافتد که نبود قاعده و قانون اساس یک مکتب را تشکیل میدهد«رمان نو»در ادبیات فرانسه نمونه روشن چنین ادعایی است در این مقاله ابتدا به بررسی چگونگی پیدایش رمان نو خواهیم پرداخت.سپس ویژگیهای آن،سرنوشت آن و نیز تأثیر آن را بر ادبیات معاصر فرانسه مطالعه خواهیم کرد.
Machine summary:
"البته انسان نه تنها از صحنه رمان نو کنار گذاشته نمیشود،بلکه در جای جای این نوشتهها،با تمام خصوصیات و مسائل انسانی که نویسنده و خواننده،هر دو در زمان خود تجربه کردهاند مطرح است تا آنجا که به نظر میرسد نویسنده اجزاء پراکنده وجود خود را در رمان مطرح میکند و خواننده معادل آنها را در خویشن مییابد.
رشتهای از رویدادهای زنجیرهای والهام گرفته از واقعیت که در رمان پدید میآمد و سرنوشت شخصیت داستان را رقم میزد،از دیگر عناصر اصلی رمان سنتی محسوب میشد، به نظر نویسندگان رمان نو،وقتی انسان جهان را دنیایی منظم و قابل توصیف ببیند،خلق حادثه به صورت مذکور در رمان نیز بامعنا میشود.
از سوی دیگر چون جهان هستی در حال تحول دائم است توصیف آن نیاز به همگامی زبان انسان برای بیان این تحول دارد،درحالیکه واقعیت این است که همواره فاصله قابل توجهی میان درک ذهنی و زبان وجود دارد؛و چون درک انسان همواره با ایهام وتردید است اشیاء و صحنههای توصیف شده به دفعات تکرار میشوند و اصطلاحات«شاید»،«احتمالا»و...
[1]بااین برداشت،در واقع توصیف عینی شیء به صورت سنتی جای خود را به توصیف ذهنی شیء در رمان نو میسپارد و چون این توصیف به نویسنده امکان میدهد که رمانی بنویسد از آنچه که در ذهن میگذرد،رمان نویسان نو توصیف شیء را به منزله مواد خام رمان خود در نظر میگیرند که به آنها امکان میدهد به شناسایی درون ذهن انسانی دست بزنند که نظارهگر و توصیفکننده داستانی است که خود تجربه کرده است."