Abstract:
مفهوم امر زیباییشناختی در طی دو قرن اخیر بسط و گسترش یافته است و نهتنها احکام زیباییشناختی بلکه ویژگی،رویکرد و تجربهی زیباییشناختی را نیز دربر میگیرد.نویسندهی مقاله سعی میکند تا این مفاهیم را نه براساس یکدیگر،بلکه بهطور مستقل تعریف کند.وی در بررسی ویژگیهای زیباییشناختی،نظرات سیبلی،کوهن و بردزلی را مطرح میکند.به نظر سیبلی توصیف آثار هنری بر حسب ویژگیهای غیر زیباییشناختی مستلزم توصیف آنها بر حسب ویژگیهای زیباییشناختی نیست زیرا ویژگیهای زیباییشناختی نیازمند ذوق سوژهان.اما کوهن بر آن است که ما برای استعمال درست اصطلاحات زیباییشناختی واقعا نیازی به ذوق نداریم.بردزلی به جنبهی دیگری از ویژگیهای زیباییشناختی توجه میکند و آنها را نهتنها ربطی که نسبی نیز میداند. نویسنده در ادامهی مقاله توجه خود را به«تجربهی زیباییشناختی»و«رویکرد زیباییشناختی» معطوف میکند و دیدگاههای مختلف را در این مورد بررسی قرار میدهد.
Machine summary:
"دیویی و بردزلی تجربهی زیبایی شناختی را با اصطلاحات صرفا ایجابی توصیف میکنند،اما زماک اشاره میکند که ما ویژگیهای زیبایی شناختی سلبی را نیز تجربه میکنیم-[بهعنوان مثال]ناخوشایندی،غمانگیزی و غیره-بهطوری که ویژگی آنها بیش از حد محدود است و دارای تقدم منطقی نادرست میان تجربهی زیبایی شناختی و ویژگی زیبایی شناختی هستند.
همچنین از آنجا که اصطلاح«زیبایی شناختی»در ابتدا(اما نه بهطور انحصاری)در زمینهی ادراک آثار هنری به کار میرود طبیعی است که این اصطلاح را برای تجربهای به کار ببریم که ارزشمند است، به همان شیوهای که ما ویژگیهای زیبایی شناختی را بهعنوان ویژگیهایی تلقی میکنیم که در ارزشهای مثبت یا منفی آثار هنری تأثیر دارند.
باتوجه به ادعای اشتولینتس مبنی بر اینکه ادراک زیبایی شناختی به ابژهای مجزا از امور دیگر معطوف است،کندال واکتون(1970)و آرتور دانتو(1981)بهطور مستدل بیان میکنند:«چگونگی طبقهبندی یک ابژه و نحوهی هماهنگی آن با روایت تاریخی هنر به شدت بر کیفیات زیبایی شناختیای که فرد تصور میکند این اثر هنری باید داشته باشد تأثیر میگذارد.
چنانکه پیشتر ذکر شد،ویژگیهای زیبایی شناختیای که فرد به آنها توجه میکند صرفا ویژگیهای ابژکتیو این آثار نیستند بلکه ویژگیهای ربطیای هستند که تقریبا ناشی از پاسخهای فرد هستند،هنگامی که کاملا درگیر ابژهی زیبایی شناختی میشود.
تعامل و درگیری کامل بهمعنای توجه ادراکی دقیق به جنبههای صوری و روابط درونی پیچیده در ساختار ابژه نیست بلکه درک شناختگرایانهی روابط بیرونی و تاریخیای را دربر دارد که تجربهی زیبایی شناختی فرد را آشکار میسازند و باید تابع کیفیات بیانگری باشد که از طریق این همکنشی ظاهر و نمایان میشوند."