Abstract:
«حاکم حقیقی کیست؟» پرسش اصلی موضوع این مقاله است. روشن است که این موضوع از جهاتی تکرار مکرراتی است که در طول تاریخ مورد بحث واقع شده است. مسئلة حاکم آرمانی از مهمترین موضوعاتی است که سرنوشت فلسفة سیاسی را، هم در بعد نظری و هم در بعد عملی تعیین میکند. تقریبا هر فردی در هر جامعهای و در هر مقطعی از زمان، آرزو دارد روزی فرارسد که حاکم آرمانی خود را ببیند. بدین لحاظ این پرسش از اساسیترین دغدغههای افلاطون بوده است و درست نخستین حضورش را بهعنوان اولین فیلسوف اثبات کرده است. در مقیاس شخصیتی و معماری، امام خمینی، هر دو بعد نظری و عملی این موضوع را مورد توجه قرار داده است. در طول مباحث این نوشتار، سعی شده است تا اشتراکات و افتراقات این دو اندیشمند فلسفة سیاسی جهان، چه از لحاظ نظری و چه از لحاظ عملی و نیز واقعیت سیاسی عصر هریک از ایشان، بررسی شود.
Machine summary:
"به هر حال، «حکومت در زمان پیامبر و امام با خود آنهاست که خدا با نص صریح قرآن، اطاعت آنها را بر همة بشر واجب کرده و ما اکنون کار به زمان آنها نداریم و آنچه مورد بحث ماست، این زمان است»؛ 473 یعنی حتی در زمان غیبت امام منتظر مهدی(عج)، حکومت و اجرای قانون شرع، امری ضروری است، ولی در طول زمان غیبت، چه کسی باید بر جامعه حکومت کند و قانون را اجرا کند؟ آیا چنانچه پیشنهادی از طرف امام خمینی ارائه کند، باز هم میتوان خوشبینی افلاطون را پیشبینی کرد و فیلسوفش را با رهبری غیر از پیامبر و امام تطبیق کرد؟ این پرسش بسیار مهم است که بعدا ملاک اساسی را در تشخیص هویت رهبر آرمانی در دیدگاه امام خمینی درمییابیم؛ چه در شخص پیامبر، چه امام و چه غیر از ایشان.
519 دربارة فقیه عادل و ولایت او، هرچند کسانی بودهاند که این نظریه برای آنان قابل هضم نیست؛ آنجا که گریسیک در طول مطالعات در سازمان امنیت ملی (NSC) در دورة فورد، کارتر و ریگان اظهار کرده بود: «ولایت فقیه در بانکهای اطلاعات ما تعریفپذیر نیست، حتی نمیتوانیم موقعیت ولی فقیه را درک و قلمرو نفوذ او را پیشبینی کنیم»، 520 ولی تاکنون کسی ناکجاآبادی آن را مطرح نکرده است؛ زیرا امام خمینی عملا نظریة خود را در این جهان اثبات کرد و به جرأت میتوان گفت که او خود نخستین فقیه عادل جامعالشرایط است که ولی و حاکم بر همة شئون جامعه است و بهنظر میرسد هنوز این امکان وجود دارد که او با فیلسوف ـ پادشاه افلاطون و آرمانگراییاش، با شرایط کنونی جهان بررسی تطبیقی شود و اعتبار نظر راسل مورد ارزیابی قرار گیرد."