Abstract:
را در نظر هایدگر مورد بازکاوی قرار میدهد.
Machine summary:
"هایدگر گام نهایی را برمیدارد و ذات علم هرمنوتیک را قوهء هستیشناسی فهم و تأویل تعریف میکند که انکشاف وجود اشیا و نهایتا استعدادهای بالقوهء هستی خود (دازاین)را ممکن میسازد؛به عبارت دیگر،علم هرمنوتیک هنوز نیز نظریهء فهم است،لکن فهم،به طرزی متفاوت به هستیشناسی تعریف میشود(پالمر،7731:441).
فهم را بدینگونه لحاظ کردن،بازگشتن به همان الگوی فاعل و موضوع در باب تأویل است که تحلیل هایدگر از آن فراتر میرود؛به سخن دقیق،پیشساختار در متن جهانی قرار دارد که از قبل فاعل و موضوع را در بر دارد؛لذا از این امر بحث میکند که چگونه اشیا خودشان از طریق معنا و فهم و تأویل به دیده درمیآیند(پالمر،7731:151).
از آنجایی که هایدگر معتقد است هردازاینی در عالم خاص خود که مرکب از اجزای گوناگون و دارای روابط مختلف است،زندگی میکند و هیچ چیزی به صورت بسیط و منفرد و بیارتباط با امور دیگر نزد دازاین حاضر نمیشود و از سوی دیگر،معنای یک چیز نزد دازاین امر بسیط و منفردی نیست،بلکه هرچیزی در شبکهای از روابط و مناسبات و در قالب یک بافت برای دازاین معنا مییابد و فهم و تأویل،مبتنی بر پیشساختار و سه لایهء فهم است،به حکم اینکه این پیشفهمها هم محکوم به احکام فهم هستند،خود دارای پیشفهمهایی میباشند و بالاخره برای فهم و تأویل نهایی یک امر،زنجیرهای از فهمها تشکیل میشود.
در نظر هایدگر برای دوری از خطا و انحراف و سوء فهم در تفسیرهایمان باید از راه درست وارد این دور هرمنوتیکی شد و این حلقهء فهم،مداری نیست که هر نوعی از دانش بتواند در آن حرکت کند؛این دور،بیان پیشساختار وجودی خود دازاین است."