Abstract:
یکی از مسائل فقه القضاء که اقوال مختلفی دربارهء آن مطرح شده مسالهء سکوت مدعی علیه است.هنگامی که شخصی ادعایی را نزد قاضی مطرح میکند قاضی از مدعی علیه میخواهد تا نظر خود را دربارهء ادعای مطرح شده بیان کند؛ممکن است که مدعی علیه ادعا را بپذیرد یا آن را انکار کند که هرکدام از این دو صورت دادرسی خاص خود را دارد.ولی در این میان ممکن است که مدعی علیه دربارهء ادعا سکوت اختیار کند؛یعنی نه آن را رد کند و نه آن را بپذیرد.در اینگونه موارد وظیفهء قاضی چیست؟در این مقاله کوشش شده تا بر اساس مبانی فقه اسلامی مسالهء سکوت مدعی علیه بررسی شود.برای این منظور نخست صورت مساله تبیین گردیده،سپس اقوال فقهای امامیه طرح و بررسی شده و در پایان بر اساس ادلهء شرعی پاسخی برای مساله ارائه شده است.
Machine summary:
"شده بیان کند؛ممکن است که مدعی علیه ادعا را بپذیرد یا آن را انکار کند که
گفتن را ندارد که این صورت خود دو حالت میتواند داشته باشد؛گاهی مدعی علیه به
است که قاضی موارد ادعایی را در جلسهء قضاوت به او افهام کند و مدعی علیه نسبت به مورد
(1)این حکم که قاضی مدعی علیه را ملزم به جواب میکند و در صورت سکوت او را
(6)بنابراین حکم مذکور حجت شرعی است و قاضی میتواند مدعی علیه را حبس کند
دربارهء مقدمهء(1)اشکال شده که جواب دادن مدعی علیه به قاضی حقی برای
سید علی طباطبایی نیز در توضیح این قول میگوید:اگر سکوت او[:مدعی علیه]
(3)بنابراین در صورت سکوت مدعی علیه نیز قاضی میتواند مراحل مختلف نهی از
انکار کند-که نوبت به مراحل بعدی قضاوت میرسد و اگر جواب نداد قاضی خواستهء خود را این بار با زبان تند و با تندخویی تکرار میکند و اگر باز هم از جواب
(2)در روایت آمده که اگر مدعی علیه هیچ یک از این دو کار را انجام نداد حقی ندارد.
مقدمهء(5)نیز اشکال شده که اولا آنچه در متن روایت آمده این است که مدعی علیه
اما آیا دلیل و حجت شرعی وجود دارد که در صورت سکوت مدعی علیه مال یا
حال اگر قاضی نسبت به واقعیت امر علم نداشته باشد و مدعی نیز از ادعای خود
این اشکال مطرح شود که چه بسا اصل ادعا امر جائزی باشد)از مدعی علیه میخواهد تا موضع خود را دربارهء دعوا مشخص سازد،و قاضی نباید در مراتب امر"