Abstract:
IBپرینس PRiNCE1978 جملات گسسته را به دو دستهء کانون-تکیهدار و پیشانگاره-اطلاعی تقسیم میکند و معتقد است که این دو مقولاتی متمایز هستند. لمبرکت (LAMbRECHT 1998,2000) باور دارد که آنچه پرینس پیشانگاره-اطلاعی میخواند،در حقیقت از جنس همان جملات گسستهء کانون-تکیهدار هستند،منتها در آنها انطباق کاربردشناختی در جهت مقاصد بلاغی روی میدهد؛پس جملات گسسته مقولهای واحدند.در مقالهء حاضر،از موضع لمبرکت حمایت میشود.به همین منظور،پیکرهای مشتمل بر دویست جملهء گسسته از متون نوشتاری زبان فارسی گردآوری شد که نیمی از آن متعلق به متون ادبی از قبیل رمان،نمایشنامه و نثر ادبی است و نیمی دیگر مربوط به متون غیر ادبی مانند متون علمی،تاریخی،خبری و روزنامههاست.براساس دادههای فارسی،استدلال میشود که جملات گسسته دارای ویژگیهای مشترک کاربردشناختی،نحوی و معنایی هستند،پس مقولهای واحدند.بهعلاوه،با اتکا بردادههای فارسی،نشان داده میشود که منظور از انطباق کاربردشناختی چیست و در چه شرایطی روی میدهد.در نهایت نیز هفت دلیل برای وجود انطباق کاربردشناختی اقامه و تعبیر نگارندگان مقاله از انطباق کاربردشناختی در جهت مقاصد بلاغی ارائه میشود.هدف از مقالهء حاضر این بوده است که هم توصیفی از جملات گسستهء زبان فارسی ارائه شده،هم دو چارچوب نظری عمده برای توصیف جملات گسسته محک زده شود.همچنین،این هدف جنبی و در عین حال بسیار مهم دنبال شده است که جای خالی مطالعات ساختار اطلاعی در حیطهء دستور پژوهشی و دستور نویسی زبان فارسی نشان داده شود
Machine summary:
"ملاحظه میشود در مثال(71)و(81)که دو نمونه از جملات گسستهء کانون-تکیهدار هستند،مدل کلامی به گونهای رقم خورده است که بند موصولی میتواند پیش انگاشته باشد؛زیرا گزارهء باز موجود در بند موصولی( X از دروازهء استقلال مراقبت کرد، X معرف نظریهء معیار میباشد)براساس مدل کلامی اطلاع کهنه به حساب میآید.
برخلاف این دو نمونه، در دو مثال(91)و(02)که از نوع پیشانگاره-اطلاعی هستند،گزارهء موجود در بند موصولی،نو است؛زیرا مدل کلامی به گونهای پیش رفته است که گزارهء باز( X میتواند از رسانهء ملی یا از مطبوعات استفادهء بهینه بکند، X موجب شکست ایالات متحده در عراق شد)مجالی برای پیشانگاشته(اطلاع کهنه)شدن پیدا نمیکند.
این نوع بسامد گویای نگتهای دیگر نیز هست و آن اینکه،همانگونه که پیش از این اشاره شد،نقش بنیادی جملات گسسته کانوننمایی است؛کانون نمایی به هر قیمتی،حتی در مواردی که گزارهء باز موجود در بند موصولی نهتنها کهنه نیست،بلکه جزو زمینهء مشترک بین گوینده و شنونده نیز نیست،و اتفاقا همین محوریت نقش کانوننمایی است که باعث میشود گوینده از جملات گسستهء پیشانگاره-اطلاعی استفاده کند و به ضرورت،دست به انطباق کاربردشناختی بزند.
تا آنجا که به جملات گسستهء پیشانگاره-اطلاعی مربوط میشود،بهتر است که بند موصولی کهنه فرض شود و انتظار داشته باشیم که شنونده نیز آن را کهنه فرض کند تا زمینهء لازم برای غیر قابل بحث بودن فراهم شود(انطباق کاربردشناختی).
از سویی دیگر،لمبرکت (LAMbRECHT 1998,2001) اعتقاددارد که جملات گسسته مقولهای واحدند،زیرا نقش اصلی آنها کانوننمایی است و آنچه پرینس پیشانگاره-اطلاعی میخواند،از جنس همان کانون-تکیهدار است،با این تفاوت که به دلیل نو بودن بند موصولی،گوینده دست به انطباق کاربردشناختی میزند و شنونده نیز آن را میپذیرد."