Abstract:
پلورالیسم دینی در ذهن جان هیک یکباره پدیدار نشده؛ بلکه فرایندی از جمله مبارزه ضد
نژادپرستی، گشادهرویی با پیروان باورهای دینی دیگر, رستگار و اهل نجات شمردن
جریانهای عظیم حیات و تفکر دینی، حق دانستن مدعیات ادیان گوناگون، مدلل ساختن
نظریه پلورالیسم و ارائه معیار ارزیابی باورهای دینی در اندیشه وی سپری شد و نظریه
او را تکمیل کرد؛ البته در دل هر یک از این حلقههای فرایند مذکور، اتفاقات دیگری
افتاده است. هر یک از این مراحل و اتفاقات درون آنها گرفتار تهافتها و تناقضهایی
است که افزون بر معلل بودن بخشی از مراحل و دلیل تراشی بخشی دیگر، به آنها نیز
اشاره شده است.
Religious pluralism did not take form in John hick's mind in one stroke، rather it has developed through a process of struggle against racialism، tolerance and leniency towards the followers of other religions، believing in rightfulness and salvation of all major trends of religious thoughts، and acknowledging the rightfulness of claims made by various religions. These processes led to the formation and evolution of pluralism theory and presentation of criteria for the assessment of religious beliefs. However، in the heart of each of these circles other events have happened. Each of these phases and events suffer from paradoxes and incoherencies which are discussed in this article.
Machine summary:
"البته گام سوم از مرحله سوم یعنی مبارزه با طبیعتگرایی بجا و مقبول است؛ اما گام چهارم آن یعنی طرح کثرتگرایی نجات قابل پذیرش نیست؛ زیرا به فرض، غایت دین عبارت از تبدیل روحیه انسانی از خودمحوری به خدامحوری باشد و نجات را در انحصار یکی از سنتهای نو بشر محدود نسازیم، به چه دلیل منطق و تلازم عقلی، متدینان تمام ادیان، اهل نجات و رستگاریاند؟ به فرض، راههای نجات و رستگاری متکثر باشد تا زمانی که متدینان و انسانهای مدعی دینداری این راهها را نپیمایند که اهل نجات نخواهند بود؛ بنابراین، فرض مخالفت تمام متدینان و نپیمودن راههای نجات و گمراهی همة آنها منتفی نخواهد بود؛ پس هیک نمیتواند با این نظریه، مشکل نجات متدینان به ادیان دیگر را حل کند.
وی در اینگونه اختلافات تاریخی معتقد است که از طریق شواهد تاریخی میتوان به آنها فیصله داد؛ یعنی قراین تاریخی را ملاک دیگر ارزیابی قرار میدهد و در ادامه با روحیه انکار میگوید: چون این حوادث در قرنها پیش اتفاق افتاده و دلایل تاریخی نیز پراکنده و غیرتعیینکننده است، عملا دادههای تاریخی توان حل و فصل این قضایا را ندارند و اینگونه مباحث به ملاحظات کلامی کشیده میشوند (همان: ص 160 و 162)؛ولی باید پیروان ادیان خود را تعلیم دهند که در مقابل این اختلافها، تحمل داشته باشند؛ برای اینکه چه بسا مخالف من در یک مسأله دینی در اشتباه باشد؛ ولی شاید از من به حقیقت الاهی نزدیکتر باشد؛ بنابراین، نباید به این اختلافات اولویت درجه اول داد؛ افزون بر اینکه این امکان وجود دارد که در خلال دورهای طولانی عقیده آنها تغییر یابد؛ مانند تناسخی که امروز مورد پذیرش مسیحیت قرار گرفته است؛ پس اگر متدینان به نگرش پلورالیستی راضی باشند میتوانند در کمال صلح و آرامش بهرغم اختلافات مذهبی زندگی کنند (همان: ص 156 و 166)."