Abstract:
لودویک ویتگنشتاین،در شمار پرنفوذترین فیلسوفان قرن بیستم است.زندگی فکری او دارای دو دوره است که از آن به ویتگنشتاین متقدم و متأخر تعبیر میگردد.حاصل این دو دوره،دو فلسفة متفاوت بود.در دورة نخست،او توانست با آرای پوزیتیویستی خود،اعجاب پوزیتیویستهای منطقی و حلقة وین را برانگیزد و در دورة دوم با عدول از فلسفة پیشین خود،فلسفة تحلیل زبان را بنیان نهاد.برجستهترین اثر دورة نخست زندگی او،رسالة فلسفی-منطقی است که در آن نظریة تصویری زبان را در باب معرفتشناسی طرح و تبیین نمود.اثر معروف دیگر ویتگنشتاین،پژوهشهای فلسفی است که نمایانگر افکار دورة دوم زندگی اوست که در آن دیدگاههای متقدم خود را نقد و اندیشة فلسفی خویش را تکمیل کرد.دیدگاه معرفتشناختی او در دورة متأخر در قالب نظریة ابزاری زبان و بازیهای زبانی،بروز کرد و مورد توجه فیلسوفان تحلیلی قرار گرفت.در این نوشتار سعی شده است،آرای معرفتشناختی ویتگنشتاین در دورة متقدم و متأخر،به اختصار بررسی و نقد شود.
Machine summary:
"ویتگنشتاین متوجه یک فرق اساسی،میان منطق و دیگر علوم شد و آن فرق،این بود که تنها گزارههای منطقی این خاصیت را دارند که صدق و کذبشان،در همان ظاهر گزاره نمایان است.
ارائة یک نمونة خارجی از گزارههای بنیادین،به کاربرد منطق بستگی دارد و یک موضوع تجربی است و«اگر ما طبق دلایل صرفا منطقی بدانیم که باید گزارههای بنیادین وجود داشته باشند پس هر کسی که گزارهها را در صورت تحلیلناشده میفهمد باید این امر را بداند(همان:5562،5).
نظریة تابع ارزش صدق،در مرتبة نخست وصف گزارههای بنیادین است و به تبع آنها وصف گزارههای متعارف،اگر یک گزارة بنیادینی با فاکت اتمی که توصیف میکند مطابق باشد،صادق است،در غیر این صورت کاذب خواهد بود.
اکنون این سؤال برای مخاطب مطرح است که چگونه میتوان فهمید مثلا گزارة بنیادین الف با فاکت اتمی آن مطابق است؟ پاسخ ویتگنشتاین این است که برای تعیین صدق و کذب یک قضیه،باید شرایط صدق و کذب آن را تعیین کرد و تعیین شرایط،مبتنی بر فهمیدن آن گزاره است و فهمیدن گزاره تنها با نگاه کردن به گزاره و نه واقع میسر است؛زیرا«تصویر،نمونهای از واقعیت است».
4. اگرچه این نکته را نمیتوان نقدی بر دیدگاه ویتگنشتاین دانست،اما به مثابة یک پیشفرض اثباتناشده در نظریة وی وجود دارد که او علم را منحصر به تصدیقات دانسته است؛زیرا ویتگنشتاین تطابق را صفت گزارههای بنیادین دانست که به نوعی معنای آن انحصار معرفتزایی به حوزة تصدیقات است،در حالی که در مقابل میتوان ادعا کرد که تصورات نیز بازده نوعی علماند."