Abstract:
چکیده: احزاب به عنوان یک نهاد مدنی در جامعه وظیفه ی سهیم کردن افراد در قدرت سیاسی کشور را بر عهده دارند، بنابراین می توانند در سلامت سیستم توزیع قدرت و جلوگیری از انحصار قدرت در دست گروه یا قشر خاص و در نهایت اصلاح ساختار حکومتی و اداره ی کشور بسیار مهم باشند. در این پژوهش میزان مشارکت سیاسی زنان در سطوح مختلف ارکان حزبی کشور را مطالعه می کنیم که با استفاده از نظریه های بکرک و بارتز در خصوص شیوه ی اعمال قدرت سیاسی فاعلان قدرت بر مفعولان قدرت انجام شده است. طبق این تئوری، اعمال قدرت در بعضی از سازمان های سیاسی به صورت تصمیم گیری پنهان و از طریق آرایش صحنه توسط فاعلان قدرت (مردان) بر مفعولان قدرت (زنان) است. طبق این دیدگاه، فاعلان قدرت، منافع (خواست ها) مفعولان قدرت را در نظر نمی گیرند، بنابراین خواسته های مفعولان قدرت اصولا در نظام سیاسی مطرح نمی شود و هنگامی که خواسته های زنان اهمیتی ندارد پس مشارکت زنان در سطوح عالی حزب نمود پیدا نمی کند. روش تحقیق، توصیفی است و اطلاعات از مطالعه ی منابع اسنادی گردآوری شده-اند. به این ترتیب که از هر جناح 5 نمونه انتخاب می شوند که هم از احزاب سیاسی باسابقه و هم از احزاب جدید باشند. با توجه به یافته های تحقیق مشخص می شود که میزان مشارکت سیاسی زنان در بخش های مختلف حزبی، به خصوص سطوح عالی احزاب (شورای مرکزی کمیته های کلیدی)، به شدت پایین است و بیشتر در نقش های ستادی و خدماتی فعالیت می کنند.
Machine summary:
"با توجه به یافتههای تحقیق مشخص میشود که میزان مشارکت سیاسی زنان در بخشهای مختلف حزبی،به خصوص سطوح عالی احزاب (شورای مرکزی کمیتههای کلیدی)،به شدت پایین است و بیشتر در نقشهای ستادی و خدماتی فعالیت میکنند.
اما از اواخر دههی 70 و اوایل دههی 80،زنان در جریان جنبشهای فمینیستی دریافتند که برای تنظیم مجدد دستور العملهای سیاسی یا توسعهی آنها باید وارد سیستم رسمی سیاست شوند چون با پیوستن به ساختارهای سیاسی احزاب میتوانند به شکلی مؤثرتر رهبران را برای پرداختن به موضوعهای زنان تحت فشار قرار دهند و حضور در هیئت حزب حاکم این امکان را فراهم میکند که مشکلات زنان و مسایل آنها به طور مستقیم و زیر نظر رهبر حزب،مطرح و برطرف شود.
درصد مشارکت زنان در این حزب به صورت زیر است: (به تصویر صفحه مراجعه شود) همانگونه که مشاهده میشود از تحلیل دادهها چنین برمیآید که میزان مشارکت زنان در سطوح پایین حزبی افزایش و در مقابل در سطوح بالای مدیریتی(مجمع عمومی،شورای مرکزی،هیئت اجرایی)سیر نزولی داشته است درحالیکه بخشی عظیم از معلمان را زنان تشکیل میدهند.
تفاوت ارقام در شورای مرکزی و دفتر سیاسی که بیشترین قدرت در خصوص تصمیمگیری و سیاستگذاری متمرکز است در مقایسه با هیئت اجرایی که وظایف آن در خصوص اجرای مصوبههای حزبی است تفاوتی قابل توجه وجود دارد و تنها در این بخش حضور زنان افزایش داشته است.
4. دادههای به دست آمده بیانگر آن است که بین ساختار مردسالارانهی قدرت حاکم بر بدنهی اصلی احزاب کشور و میزان مشارکت محدود زنان در شورای مرکزی و کمیتههای کلیدی احزاب سیاسی کشور(هم جناح راست و هم جناح چپ)ارتباط وجود دارد."