Abstract:
رابطة نفس و بدن یکی از مهمترین و مشکلترین مسائل نفسشناسی قلمداد میشود، این مشکل از اینجا پدید میآید که نفس مجرّد انسانی چگونه میتواند با بدن مادّی ارتباط داشته باشد و موجود واحدی را تشکیل دهد؟ در این تحقیق نشان داده میشود که این مشکل بر اساس فلسفة ابن سینا و شیخ اشراق قابل حل نبوده و تنها در فلسفة ملاصدرا امکان حل آن وجود دارد.
Machine summary:
پرسش ديگر اينكه از يك طرف، نفس انساني مجرّد و از طرف ديگر، نسبت مجرّد به امور مادّي بما هو مادّي يكسان است؛ بنابراين، چرا نفسي به بدن خاصّي تعلّق ميگيرد، نه به بدن ديگر؛ مثلاً چرا نفس زيد به بدن زيد تعلّق ميگيرد، نه بدن عمرو و بالعكس؟ 1 در اين نوشتار، در تبيين ارتباط بين نفس و بدن و حلّ اين مشكل، كيفيّت ارتباط نفس و بدن را بعد از حدوث و در طول حيات مشترك، طبق مباني صدرالمتألّهين مطرح و بررسي ميكنيم تا روشن شود كه آيا مشكل مزبور با مباني او قابل حل است و پرسشهاي يادشده پاسخ داده ميشود يا نه؟ ابتدا نمونههايي از تأثير متقابل نفس و بدن بر يكديگر را يادآور ميشويم تا معلوم گردد كه پيوند دوجانبة نفس و بدن و تأثير متقابل آنها يك امر مسلّم است.
3. براساس اين ديدگاه، پيوند دو جانبة نفس و بدن و تأثير متقابل آنها توجيهپذير نيست و مشكل اتّحاد حقيقي و پيوند طبيعي بين نفس و بدن به حال خود باقي است؛ زيرا نفس، موجودي مجرّد و بدن، امري مادّي است؛ پس چگونه ممكن است بين دو سنخ موجود متباين، وحدت و اتّحاد يا ارتباط و تعامل طبيعي ايجاد شود؟ شيخ اشراق در حكمی الاشراق، نفس را با عنوان «نور مدبّر» يا «نور اسفهبد» يا «اسفهبد ناسوت» و در ديگر آثارش، آن را با عنوان «نفس ناطقه» بررسي كرده است.